لیام مالیک- پین عزیز؛دوباره سلام، عشق شیرینم .
زمان زیادی گذشته مگه نه ؟ ۱۱ ماه فک میکنم؟ یه سال؟ حقیقتش یادم نمیاد .
شاید داری با خودت فکر میکنی چرا دارم این نامه رو مینویسم وقتی فقط یه رانندگی ۱۰ دقیقهای باهات فاصله دارم . ولی، به یاد قدیما، و برای نوستالژی تلخ و شیرینش، تو میدونی من همیشه اون خرابم .
لیام، عزیز من، ۱۰ ماه از وقتی که از اون کمای مرگآور دراومدم میگذره . ازش متنفر بودم میدونی ؟ واقعاً خوشحالم که تمام مدتی که تاریکی ابدی منو دربرگرفته بود، میتونستم به تو گوش بدم .
من ' دوست دارم' ها رو شنیدم . داستانهای پسرکوچولوهامون و احساسات تو رو شنیدم . اونا کلماتی هستن که تا ابد تو ذهنم نگه میدارم . دربارهی احساسات تو که ازشون غفلت و پرهیز شده بود .
حرف از پسرکوچولوهامون شد، لندون دیروز یک ساله شد و عکسایی که گرفتم رو خواستی . دو تا کپی گرفتم لاو، چون یکیشون رو اینجا نگه میدارم . فرشتهی باارزشمون رو ببین لی .
هرروز که میگذره بیشتر و بیشتر شبیه تو میشه . وقتایی که میام و سر میزنم، نفسمو تو سینهام حبس میکنه دونستن این که پسر کوچولو و اونیکی فرشتهمون خلق شده توسط " ما" هستن .
نمیدونستم بخندم یا بگم ' الهی' وقتی از درت اومدم تو و دیدمش . میدونم کار تو بود عزیزم، همیشه درباره فشنت خیلی جسور و زرق و برقداری . یکی از متعدد چیزایی که دربارهات دوست دارم .
از اون گذشته، امروز دوباره خونمون رو مبله کردم . میدونم تو میخوای آروم پیش بری حتی با وجود اینکه کاغذای طلاق رو پر نکردیم، و اینکه زمان بیشتری لازمه تا واقعاً دوباره برگردی به خونمون، ولی من صبر میکنم . و سعی میکنم خونمون رو مثل قبل کنم .
من حقیقتش نمیدونم دارم با این به کجا میرسم یا هدف از نوشتن این نامه واقعاً چیه . امید رقتانگیزم داره دوباره مغزمو میپوشونه و داد میزنه؛ " یه روز، وقتی دوباره به هم برگردین و پیر بشین، اینو توی یه جعبهی قدیمی خاکگرفته توی اناق زیرشیروونی میبینین، خودتونو توی نوستالژی تلخ و شیرین رها میکنین و پستی ها و بلندی هایی که گذروندین رو به خاطر میارین "
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .