یه ماه .سی روز .
و با این حال زین خیلی لجباز بود که از کمایی که خودشو توش انداخته بود دربیاد .
زانوی لیام از بیقراری بالا و پایین میپرید وقتی منتظر هری بود که در خونه رو باز کنه . خونهاش ، خونهشون .
" خب ، حالا همش مال توئه لی "
هری به نرمی لبخند زد و کلید رو توی دستای لیام گذاشت .
" حالا ، من یه پرنسس دارم که بهش برسم "
لیام به نرمی لبخند زد ، تمام وجودشو علاقه پر کرد وقتی هری رو دید که دختر تازه به دنیا اومدهاش رو توی دستاش بالا و پایین میکرد .
" میتونی به عمو لی خداحافظ بگی وِنِسا ؟ ها ، عزیزدلم ؟ "
هری نرم و عاشقانه گفت و لیام دست کوچیکشو بوسید .
" خداحافظ هری"
لیام زیرلب گفت ، هری رو محکم بغل کرد و بعد دستشو براش تکون داد .
لیام با خودش به نرمی آه کشید و از ایوان بالا رفت ، پایین خم شد تا لندون رو از کالسکهاش دربیاره . نوزاد یک ماهه توی خوابش غرغر کرد ، بینیش جمع شد وقتی لیام یه بوسهی گرم روی پیشونیش گذاشت .
" لویی ؟"
لیام صدا زد ، بچهی کوچیکشو نگاه کرد که از حیاط پشتی بیرون دوید .
" میخوای بریم تو رفیق ؟"
لویی تردید کرد ، به خونهی روبروش نگاه کرد ، خونهاش ، خونهای که با پاپاش مینشست و کاپکیک درست میکرد ، خونهای که ددیش به خاطر رنگ کردن دیوارا دعواش میکرد و بعد بهش کمک میکرد با اسپری توی اتاق گرافیک رنگ کنه .
این خونهشون بود .
لویی با شک سرشو تکون داد و لیام دستشو دراز کرد . بچهی کوچولو دستشو محکم توی دست لیام چفت کرد و خانوادهی کوچیک سه نفره وارد منزلشون شدن .
" نظرت چیه بری اتاقتو ببینی ؟"
لیام پرسید ، چشماش پایینو نگاه میکردن . لویی سرشو تکون داد و با احتیاط و تاتیتاتی از پله ها بالا رفت .
وقتی لیام خیال کرد امنه که بالا رو نگاه کنه ، این کار رو کرد . و فقط نوستالژی سرد و تلخوشیرین روش انبار شد .
خونه از وقتی رفته بود تقریباً همون بود ، فقط کلی عکس از اون و لویی بود .
وقتی عکس خانوادگی بزرگشون رو توی پوشش توری که با رز های سفید ، مورد علاقهی زین ، احاطه شده بود دید ، چشماش پر از اشک شد .
میز تلویزیون یه ترک عظیم روش داشت ، نوار های قدیمی روی زمین پخش شده بودن . شیشههای مشروب شکسته بودن و محتویاتش به نظر میومد توی شومینه خالی شده بودن . تکه های کاغذ زمین رو پر کرده بودن و قلب لیام از تپش ایستاد وقتی چشمش به یه کاغذ پاره افتاد .
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .