•Twenty-One•

1.1K 202 36
                                    


" پاپا ، من الفبا یاد گرفت !"

لویی با صدای ریز گفت و جلوی لیام بالا و پایین پرید .

" همه بیست و شش تا !"

لیام دهنش باز موند ، چشماش برق زدن و پسرشو از زمین برداشت و روی شکم هشت ماهه‌اش گذاشت .

" اوه ، واقعاً راست میگی ؟ یالا پس ، یالا به پاپا بگو "

لیام با صدای نرم گفت و چند تا بوسه رو پاهای کوچک لویی گذاشت . لویی نیششو باز کرد و ریز خندید ، پاهاشو با ملایمت به بینی لیام فشار داد ، عاشق وقتی بود که پدرش دماغشو جمعش می‌کرد و یه اخم رو لباش مینشوند .

" با-باش ! A - B - C - DWE - E -F - G - H - EYE - J - K - EL - EM - EN -OH - PEE -CUE -AR - S - TEE - U - V - DOUBLEOO - X - Y - ZEE !"

لیام یه آه از روی رضایت کشید ، تمام بدن پسر کوچیکشو غرق بوسه کرد و وقتایی رو یادش آورد که اون و زین سعی کردن الفبا رو به یه نوزاد هشت ماهه با چشمای آبی درخشان یاد بدن .

----------

" اوه بیبی " 

لیام زمزمه کرد و لباشو رو پیشونی زین نگه داشت .

" وقت بیدار شدنه !"

زین وقتی ملافه ها رو کنار زد ناله کرد ؛ برگشت و دستاشو دور کمر لیام حلقه کرد ؛ دستاشو روی برآمدگی شکم لیام مالید .

" واسه دراومدن این بچه‌ی شیطون لحظه‌شماری میکنم . قراره خیلی دوسش داشته باشم . اون منو به عنوان بهترین پدر دنیا به جای تو انتخاب میکنه "

زین با خواب‌آلودگی زیرلب گفت . توی پوست لیام لبخند زد وقتی صدای خنده‌ی ریز شوهرشو شنید .

" اسمشو چی میذاریم ؟ "

لیام زمزمه کرد و دستاشو توی دستای زین قفل کرد .

" لویی "

زین بیدار شد .

وقتی به اتاق خواب خالی نگاه کرد آه کشید . بیشتر از همیشه آرزو کرد که اون رویا ، گذشته ، واقعیت داشته باشه .

دلش برای همه‌ی اون لحظه ها تنگ شده بود و از خودش خجالت میکشید که تک‌تک لحظاتش با لیامو یه گنج ندونسته بود .

از تخت بیرون اومد و یه کش و قوس به بدنش داد و یه تیکه کاغذ و خودکار برداشت .

----------

لیام درحالیکه داشت تو اتاق مادرش قهوه میخورد لویی رو نگاه میکرد که با قطار‌بخارش بازی میکرد . کارن اومد تو و یه نامه بهش داد .

وقتی روی نامه رو خوند ؛ لیام اخم کرد ‌. از زین بود . که عجیب بود با توجه به اینکه نامه‌ها ازچند ماه پیش متوقف شده بودن .

نامه رو باز کرد ، کاغذ رو از توش درآورد و بازش کرد . دیدش تار شد وقتی چند تا کلمه‌ی محدود روی کاغذ رو خوند .

لیام مالیک- پین عزیز ؛

من برگشتم . فقط میخواستم بهت بگم که قلب من متعلق به توئه .

Love,
Cheater.

_______________

Thoughts?
Tnx 4 ur time guyz🙏
Yamna🏳️‍🌈 

Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}Where stories live. Discover now