" پاپا ، من الفبا یاد گرفت !"لویی با صدای ریز گفت و جلوی لیام بالا و پایین پرید .
" همه بیست و شش تا !"
لیام دهنش باز موند ، چشماش برق زدن و پسرشو از زمین برداشت و روی شکم هشت ماههاش گذاشت .
" اوه ، واقعاً راست میگی ؟ یالا پس ، یالا به پاپا بگو "
لیام با صدای نرم گفت و چند تا بوسه رو پاهای کوچک لویی گذاشت . لویی نیششو باز کرد و ریز خندید ، پاهاشو با ملایمت به بینی لیام فشار داد ، عاشق وقتی بود که پدرش دماغشو جمعش میکرد و یه اخم رو لباش مینشوند .
" با-باش ! A - B - C - DWE - E -F - G - H - EYE - J - K - EL - EM - EN -OH - PEE -CUE -AR - S - TEE - U - V - DOUBLEOO - X - Y - ZEE !"
لیام یه آه از روی رضایت کشید ، تمام بدن پسر کوچیکشو غرق بوسه کرد و وقتایی رو یادش آورد که اون و زین سعی کردن الفبا رو به یه نوزاد هشت ماهه با چشمای آبی درخشان یاد بدن .
----------
" اوه بیبی "
لیام زمزمه کرد و لباشو رو پیشونی زین نگه داشت .
" وقت بیدار شدنه !"
زین وقتی ملافه ها رو کنار زد ناله کرد ؛ برگشت و دستاشو دور کمر لیام حلقه کرد ؛ دستاشو روی برآمدگی شکم لیام مالید .
" واسه دراومدن این بچهی شیطون لحظهشماری میکنم . قراره خیلی دوسش داشته باشم . اون منو به عنوان بهترین پدر دنیا به جای تو انتخاب میکنه "
زین با خوابآلودگی زیرلب گفت . توی پوست لیام لبخند زد وقتی صدای خندهی ریز شوهرشو شنید .
" اسمشو چی میذاریم ؟ "
لیام زمزمه کرد و دستاشو توی دستای زین قفل کرد .
" لویی "
زین بیدار شد .
وقتی به اتاق خواب خالی نگاه کرد آه کشید . بیشتر از همیشه آرزو کرد که اون رویا ، گذشته ، واقعیت داشته باشه .
دلش برای همهی اون لحظه ها تنگ شده بود و از خودش خجالت میکشید که تکتک لحظاتش با لیامو یه گنج ندونسته بود .
از تخت بیرون اومد و یه کش و قوس به بدنش داد و یه تیکه کاغذ و خودکار برداشت .
----------
لیام درحالیکه داشت تو اتاق مادرش قهوه میخورد لویی رو نگاه میکرد که با قطاربخارش بازی میکرد . کارن اومد تو و یه نامه بهش داد .
وقتی روی نامه رو خوند ؛ لیام اخم کرد . از زین بود . که عجیب بود با توجه به اینکه نامهها ازچند ماه پیش متوقف شده بودن .
نامه رو باز کرد ، کاغذ رو از توش درآورد و بازش کرد . دیدش تار شد وقتی چند تا کلمهی محدود روی کاغذ رو خوند .
لیام مالیک- پین عزیز ؛
من برگشتم . فقط میخواستم بهت بگم که قلب من متعلق به توئه .
Love,
Cheater._______________
Thoughts?
Tnx 4 ur time guyz🙏
Yamna🏳️🌈
YOU ARE READING
Love, Cheater. >> Ziam {Persian Translation}
Fanfiction[Completed] زین سعی میکنه دنبال رستگاریای بگرده که لیاقتشو نداره ، و بعد از خیانت کردن به لیام بهش نامه میفرسته و همیشه اونا رو با " Love, Cheater." امضا میکنه تا به احساسات کمی که توی خودش نگه داشته اضافه کنه .