شانزده | لعلِ حسرت

999 203 695
                                    

No Way;
By: Fifth Harmony

بعد از جيغ تيفاني، دختري كه به سمتش ميومد تو جاش تكون خورد جوری که نظر مي اومد براي يک لحظه واقعا ترسيده. سرش رو بالا گرفت و به تيفاني كه روي زمين افتاده بود و با يه جفت چشم گشاد شده بهش نگاه مي كرد، خيره شد.

- "چی شد؟!! "

بدو خودش روبه تيفاني رسوند و كنارش زانو زد.تيفانی تا چند لحظه فقط نفس نفس می زد و به دختري كه كنارش زانو زده بود نگاه می كرد.قلبش محكم مي كوبيد؛گيج بود. شايد هم خوشحال...

از اينكه دختري به سمتش ميومد كابوس شبانه ش نبود، از اینکه اون دختر رنگ پريده نبود خوشحال بود...از اينكه دختر "ويونا مكفرسون" نبود خوشحال بود.

نامه ي توي دستش رو به قفسه ي سينش چسبوند و نگاهش رو از دختري كه كنارش زانو زده بود گرفت.
براي چند لحظه به رو به روش خيره شد و يه خنده ي عصبي كرد و بلند تر خنديد. دوباره به دختر كنارش نگاه كرد و با همون خنده ي مسخرش، دختر كنارش رو صدا كرد:

-"نورا!"

اون دختر، يكي از بچه هاي كلاس A3 بود. نورا دست تيفاني رو گرفت و بهش كمك كرد بلند شه. تيفاني دامنش رو تكوند و بلوزش رو صاف كرد. لبای بی جونش آروم شکل لبخند گرفتن.

-"م...مرسي"

نورا موهاي تيرش رو پشت گوشش زد.

-"چه اتفاقي برات افتاد؟..."

نورا با نگرانی پرسید و تيفاني شروع کرد به من من كردن و كاغذ توي دستش رو فشرد.لبخند داغونی زد و به سرعت جواب داد:

- "فك كنم يه سوسك ديدم..."

و اين، بدون شك مسخره ترين دليلي بود كه تيفاني می تونست بياره. اما انگار نورا باورش شده بود، با مهربوني به تيفاني لبخند زد و گفت:

-"بهت نمياد از يه سوسك بترسي!"

- "چطور؟"

با استرس پرسيد.
نورا چند بار سرشونه ي تيفاني زد.

-"خب منظورم اينه تو همون دختري هستي كه از منطقه ي ممنوعه ي جنگل جون سالم به در برد. تو درست رفتي پيش گرگها و الان سالمي... اين يكم رقت انگيز نيست اگه از يه سوسك بترسي؟"

تيفاني براي هزارمين بار به خودش لعنت فرستاد. لعنت فرستاد كه چرا تمام خبرا اينقدر زود تو اين مدرسه مي پيچه...

نورا دستش رو به پايين موهاش كشيد:
-"به هرحال اينجا سوسك زياد هست، پنجره ت رو بسته نگه دار اگه انقدر مي ترسی !"

تيفاني لبخندي زد و سرش رو به معني "باشه" تكون داد.

-"من بايد براي كلاس بعديم آماده شم.... بعدا ميبينمت؟"

جوري آخر جمله ش مكث كرد كه انگار ميخواست اسم تيفاني رو بگه، ولي به خاطر نمی آورد. تيفاني بلافاصله گفت:

The Alphabet Of Death | H.SWhere stories live. Discover now