_توی کدوم جهنم درهای قایم شده
لورا گفت وقتی در خونه رو با شتاب باز کرد و از حالتش معلوم بود آمادهست تا یه نفرو بکشه.
_کی؟
نایل بعد از یک دقیقه سکوت گفت و لورا دوباره وحشی شد.
_اون حرومزادهای که اسمش تونیه. کجاست تا بزنم بکشمش
نایل و لویی نگاهی بهم کردن و بعد از اینکه لویی شونههاشو بالا انداخت به نوشیدن چاییشون ادامه دادن.
_کاخو گذاشتی رو سرت
_تو قایمش کردی. بگو کجاست
لورا اینبار به لیام پرید و آماده بود تا لیامو تیکه تیکه کنه.
_آروم باش اون رفت
_اون رفت؟ اون رفت؟ توام گذاشتی بره؟؟؟ باید خرخرشو میجویدی
لورا سر لیام داد زد و اینبار، این نگاه نایل و لویی بود که بین اونا میچرخید و همراه نمایشی که میدیدن چاییشون رو مینوشیدن.
_نمیتونستم
لیامم داد زد.
_و چرا دقیقا؟
_چون دخترم دست اونه
همه جا سکوت شد تا اینکه چایی تو گلوی نایل پرید و لویی مجبور شد محکمبزنه پشتش.
_اون نقاشی... اون کشیده بودتش. الان میفهمم چرا توی لعنتی اینقدر بهش نگاه میکردی و تو هیچی به مانگفتی. اصن اون کونی رو کی راه داد تو؟
لورا پشت سرم هم حرف میزد و باعث شد لیام دستی روی صورتش بکشه.
_من نمیدونم. توی باغ بودم که حسکردم یکی وارد خونه شده و اولش فکر کردم که اون زینه، پس زین صداش کردم و اون... تونی شد
_وایسا لیام تو راجب زین بهش گفتی؟
نایل پرسید و لیام و لورا بهشنگاه کردن.
_فقط اشتباه گرفتمشون
_منظورت اینه که زینمراجب تونی نمیدونه؟
لویی پرسید و اونچهارتا با چشمای گرد شده بهم نگاهکرده.
_اگه زین تونی رو ببینه لیام، خالصانه خیلی بگا رفتی
لورا گفت و لویی ادامه داد.
_و فکر کنم دیدن. چون زین داره میاد تو ...
یک ساعت قبل، های کلاب
_تو همونی زینی که میشناختم
زین به هری لبخندی زد و دور و برشو نگاه کرد. دستشو توی جیب جینش برد و گفت.
_من روشنش کردم
_میدونستم دیر یا زود اینکارو میکنی. من زینمو میشناسم
_باشه داری کاری میکنی که قرمز شم
YOU ARE READING
fool for you(book2&3) (ziam)
Fanfictionاونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود