شنوایی

3.4K 656 682
                                    

Unedited

مهمونی مثل بقیه‌ی مهمونی های کسل کننده‌ی دیگه بود تا اینکه در باز شد و اینبار نگاه های همه به چشمای آبی فریب دهنده افتاد.

لورا ناخوناشو توی دست خودش فرو کرد و دید برادرش از کنارش رفت تا دست تونی رو بگیره.

خواست بره تا تونی رو بزنه اما نایل دستشو گرفت و نگاه معنا داری بهش کرد. لورام سعی کرد خودشو آروم کنه.

_نفس گیر شدی

لیام به تونی گفت و دستش رو بوسید. تونی لبخند شیرینی به لیام زد و دستش رو دور بازوی لیام حلقه کرد و چشمای آبی شو به زین انداخت.

_فکر کنم خواهر و برادرام برات آشنان

لیام گفت و با لبخند برگشت سمت لورا که با یه نگاه بی تفاوت داشت به اون دوتا نگاه میکرد.

_اوه آره. سلام لورا

لورا نگاه کشنده‌شو به تونی انداخت و بعد به نایل نگاه کرد.

_میرم نوشیدنی بیارم

و بعد بی تفاوت به لیام و تونی از بینشون رفت و سمت زین وایساد.

نوشیدنی‌هارو ریخت و بعد به زین نگاه کرد و به معنی اینکه داره دیوونه میشه سرشو تکون داد. زین بهش خندید و یکم از شامپاینش نوشید.

_وقت رقصه

لورا گفت و چشماشو چرخوند.

همه سر جای خودشون وایساده بودن و لیام رو به روی لورا وایساده بود.

موزیک شروع شد و لیام دستشو دور کمر لورا گذاشت و لورا دستشو روی شونه‌ی لیام.

_کاری که کردی، خیلی بی ادبانه بود

لیام برای لورا زمزمه کرد.

__یک: شبیه مامان حرف نزن و دو، طوری رفتار نکن انگار نمی‌خواست منو بکشه

لورا از لای دندوناش گفت و لیام شانس آورد که وقت عوض کردن بودن. چون لورا میکشتش.

اینبار لیام دستشو دور کمر زین حلقه کرد و با اون شروع به رقصیدن کردن.

هیچی نگفتن فقط به چشمای هم نگاه کردن. که بعد از یه مدت زین نگاهشو دزدید و بعد، عوض شدن.

لیام دستشو دور تونی حلقه کرد و با یه لبخند شیرین بهش نگاه کرد.

زین تا به خودش اومد دید دستشو روی شونه‌ی لورا گذاشته و دست لورا دور کمرش حلقه شده.

با یه نگاه وات د هل به لورا نگاه کرد که توی یک چشم بهم زدن اونا رفتن توی باغ.

_بیا راجب اینکه دستت دورم حلقه شده بود حرف نزنیم

زین گفت و روی سکو نشست. لورا لبخندی زد و کنار زین نشست. با شونه‌ش به شونه‌ی زین ضربه زد و گفت.

fool for you(book2&3) (ziam)Where stories live. Discover now