آدم ها هم عاشق هیولاها میشن

3.9K 462 486
                                    

Leave out all the rest_linkin Park
Love the way you lie_Eminem feat. Rihanna
Fool for you_zayn

روزی روزگاری، یه گرگی بود.

گرگی که راهش رو به خونه گم کرده بود. هروقت که سعی میکرد برای خودش یه خونه‌ی جدید پیدا کنه، اون ترد میشد.

اون سردشه و بین درخت ها حرکت میکنه. تنهاست و ناتوان. سعی میکنه راهشو به سمت خونه پیدا کنه. اما الان دیگه خیلی از خونه دور شده.

_سلام تی تی

اون غرید و سمت صدا برگشت. شاید دیگه راه خونه رو نمی‌دونست اما این صدا و این صورت هیچوقت از یادش نمی‌رفت.

_دلت برام تنگ شده بود؟

ساندرا پرسید و اون بهش حمله کرد اما وقتی به یه اینچیه ساندرا رسید محکم به عقب پرت شد.

_آروم باشه سگ کوچولو، نمی‌تونی زیاد بهم نزدیک بشی، از این محوطه‌ هم بیرون نمی‌تونی بری. از من میشنوی آروم بگیر بشین سر جات









هری میز رو تکیه گاه خودش کرد، خونی که داشت از دماغش پایین میریخت رو با پشت دستش پاک کرد و رو به بقیه گفت.

_نمی‌تونم پیداشون کنم، طلسم خیلی قویه

رو به بقیه گفت‌.‌ لیام با کلافگی دستش رو بین موهاش کشید و زین نفسش رو بلند بیرون داد.

_اگه قبل از طلوع آفتاب پیداشون نکنیم تیلور برای همیشه یه گرگ میمونه

لیام گفت.

_حالا باید چیکار کنیم؟ تمام جنگل رو زیر و‌ رو کردیم. پیداشون نمیکنیم

زین گفت و همه به فکر فرو رفتن. هری یه نگاهی به لیام انداخت و بالاخره تصمیم گرفت ازش بپرسه.

_شاید اگه... اگه لورا اینجا بود...

_اگه تونستی اونو پیداش کنی شاید بتونی ازش درخواست کمکم بکنی

لیام به هری پرید. لورا جسد جاستین رو برداشته و توی هوا ناپدید شده بود. دقیقا مثل ساندرا و تیلور.

_باید بیشتر بگردیم

لیام گفت و از کاخ بیرون زد. پشت سر اون،‌زین هم دوباره سمت جنگل رفت و تا بتونن اونارو پیدا کنن.

زین با دقت تمام جنگل‌ رو‌ زیر و رو کرد. دست آخر دستش رو روی تنه‌ی درخت گذاشت و یه نفس عمیقی کشید.

_پسره؟

اون سریع سمت صدا برگشت و وقتی با لیام مواجه شد یه نفس از روی راحتی کشید.

_یا دختره؟

زین دستش رو مشت کرد‌‌‌. اون عصبانیتی که درش شکل گرفته بود رو سعی کرد کنترل کنه. نگاهش رو از لیام دزدید و اونو به جنگل داد. راهشو کشید و رفت، اما قبل از رفتن جوابش رو داد.

fool for you(book2&3) (ziam)Where stories live. Discover now