مشکلات

2.1K 398 221
                                    

زین کنار کانتر نشسته بود، درحالی که دستشو دور لیوان می‌کشید و به خواننده‌ی توی بار خیره شده بود.

محو آهنگ پخش شد‌ه بود و اصلا متوجه دختر پشت بار نبود که نوشیدنیش رو برداشت و اونو روی کانتر کوبید و کنار زین نشست.

_شنیده بودم نوشیدنی برای حامله ها بده. برای مردا فرق داره؟

اون دختر نیمه مست پرسید و زین نگاهش رو از خواننده گرفت، نفس عمیقی کشید‌ و سرشو پایین انداخت.

_بدون الکله

زین بی حال گفت و صندلیش رو برگردوند. نمیخواست با کسی صحبت کنه.

_توی بار چیکار میکنی؟

دختر پرسید.

_به تو ربطی نداره

_آوچ، زینی؟ فکر کردم ما دوستیم

طوری گفت انگار بهش برخورده. زین یه نفس لرزون بیرون داد و بهش نگاه کرد. به اون لبخند احمقانه‌ش از روی مستی.

_واقعا؟ پس امروز کجا بودی وقتی داشتم خواهرمو دفن میکردم

یه جورعه دیگه از نوشیدنیش نوشید و شونه‌ای بالا انداخت.

_سرم شلوغ بود

_البته، کی برای زین وقت داره؟

زین مسخره کرد و یه قلپ از نوشیدنیش رو با حرس نوشید.

بار ساکت بود تا وقتی که اون شروع کرد به خندیدن. بلند میخندید، اینقدر بلند که اعصاب زین به کل نابود شده بود.

_حالم ازت بهم میخوره

زین گفت و اون محکم روی کانتر بار کوبید و گفت‌.

_بینگو... این زینیه که من میخوام، حالت ازم بهم میخوره نه؟

_دوست دارم جمجمه‌ت رو بترکونم و با خونت نقاشی بکشم

_فکر نکنم با اون شکم بتونی

_حاملگیم جلومو نمیگره تا نزنم دهنتو سرویس کنم

لورا گلوشو صاف کرد و صاف جلوی زین وایساد.

_پس منتظر چی هستی؟

و این نقطه‌ی جوش زین بود. از سرعت خون‌آشامیش استفاده کرد و اونا رو با سرعت نور روی زمین انداخت. پاهاشو دو ور لورا گذاشت و به صورتش مشت زد.

قبل از اینکه زین بتونه مشت دوم رو بزنه اونو از روی لورا بلند کرد درحالی که داشت دست و پا میزد.

لورا با لبخند از جاش بلند شد و گوشه‌ی لبش رو که خونی بود پاک کرد‌.

_گاو خشمگین رو ولش کنید. یالا زینی، میدونم میتونی از پس همشون بر بیای با اینکه شش ماهه حامله‌ای

این حرف آدرنالین بدن زین رو بالاتر برد و اون همه رو کنار زد و گردن لورا رو گرفت و اونو به دیوار چسبوند‌. نزدیک بود خفه‌ش کنه و لورا داشت زیر دستاش پست و پا میزد، اما لبخندش از بین نرفته بود.

fool for you(book2&3) (ziam)Where stories live. Discover now