Unedited
کودی تمام شب دنبال زین بود. زینی که انگار هیچ جا نبود اون و کم کم داشت نگران میشد.
پس سرگردون سمت خونهش رفت و وقتی درو باز کرد زین رو اونجا دید. بدون هیچ کت و پیرهنی.
خیلی سعی کرد حواسش پرت بدن زیبا و بی نقص زین نشه. اما بیاین اعترافکنیم که این کاره سختیه وقتی زین مالیک با بالا تنهی لخت جلوتون وایساده باشه و شما بتونین تمرکز کنید.
_پس برگشتی
_ز..زین
کودی گفت وقتی زین دستاشو روی شونه های کودی گذاشت و اونو نزدیک خودش کشید.
بی مقدمه کودی رو بوسید و اونو شوک کرد. کودی سعی کرد جلوی زین رو بگیره اما این واقعا کار سختیه.
پس اونم همراهیش کرد و بیخیال این شد که زین مال لیامه.
جفتشون از این لذت میبردن. کودی چون اون حسایی به زین داره و زین بخاطر اینکه فکر میکنه داره از لیام انتقام میگیره.
_زین
_تو اینو میخوای کودی، منم همینطوری
زین گفت و اینبار کت کودی رو از تنش درآورد وشروع کرد به باز کردن دکمه های پیرهنش.
کودی دستاشو روی کمر لخت زین گذاشت و اون بیشتر به خودش نزدیک کرد.
پیرهن کودی مثل کتش روی زمین انداخت و بدن لخت اون دوتا بهم برخورد میکرد و بوسشون کثیف تر میشد و زین، حس خوبی داشت.
_لیام
تونی ناله کرد وقتی لیام محکم تر از همیشه توش ضربه زد و بالاخره کامش روی شکم خودش ریخت.
جفتشون نفس نفس میزدن و موهای لیام جلوی صورتش ریخته شده بود.
اون کنار تونی دراز کشید و دوباره لباشو بوسید و بهش لبخند زد.
_من باید برم
تونی زمزمه کرد و لیام اخم کرد و تونی رو بیشتر به خودش نزدیک کرد.
_اما تو تازه برگشتی
_به دست آوردن من قرار نیست اونقدر آسون باشه پین
تونی زمزمه کرد و توی یک چشم بهم زدن لباساش رو پوشید و با یه چشمک از اتاق لیام بیرون رفت.
همین موقع بود که دندونای نیش لیام ناخودآگاه بیرون زد و چشماش کهربایی شدن.
زین کنار یکی دیگه بود و با حال لیام میشه گفت اونا از حدشون گذشتن.
_کودی
لیام زمزمه کرد و از روی تختش بلند شد. مثل اینکه یکی خیلی دلش میخواست لیام گازش بگیره.
YOU ARE READING
fool for you(book2&3) (ziam)
Fanfictionاونا تا ابد به خوبی و خوشی زندگی کردن اما به این آسونی هام نبود