Chapter 3

164 10 2
                                    

ق.٤
وقتش بود تاكسي بگيرم!
نزديك دو سه ديقه وايستادم تا يه ماشين جلوي پام وايستاد ،
راننده: مسيرتون كجاست؟
من: فلن مستقيم بعد بهتون ميگم
راننده: باشه
بعد ده ديقه به خونه رسيدم
كولم رو روي دوشم انداختم و ١٠$ بهش دادم
از پله ها بالا رفتم كليد تــــوي مغزي در چرخوندم تا در باز شد!
به مامانم سلام كردمـ و اونم بهم سلام كرد
مامان: جس تا ٥دقيقه ديگه براي شام بيا پايين
من: ok mom :)
مامان: حالا ديگه برو خسته اي
من پله هاي مارپيچ خونه رو بالا رفتم تا به اتاقم رسيدم ، در و باز كردمـ رفتم داخل ، كيفم و يه گوشه پرت كردمـ ، رفتم يه دوش گرفتم ولي خب خيلي زود اومدم بيرون!
در لب تاپ و باز كردمـ به محض اينكه روشن شد ، نينا تماس تصويري گرفته بود !
Answer رو زدم
عكس نينا اومد بالا
سلام كرد و منم جوابش رو دادم و گفت: خوبي؟ من كه عالي ام بعد از اينكه تــــو رفتي ليام تا دمه خونه اومد باهام^-^ خيلي خوب بود
من: خب الان ميگي چيكار كنم! مگه تــــو از هري استايلز خوشت نميومد؟ يه نفرم نميذاره واسع ادم بمونه!:/
نينا: نه بابا خُوشــم ميومد كه منظورم اين بود خيلي خوب ميشه نقش مقابلش رو بازي كنم ولي آلان ميخوام سعي كنم نقش مقابل ليام و بازي كنم !
من: واقن نميفهممت! يعني الان كي ميخواد نقش مقابل اون پسره رو بازي كنه؟
نينا: خب ، خيلي خوب ميشه تــــو بازي كنيااااا
من: من؟! واقعا من؟ چرا يه همچين فكري ميكني؟
نينا:نميدونم اخه احساس ميكنم بهم مياين!
من: ديگه از اين فكرا نكن ! ولي بزار فك كنم حالا اصن بزار ببينيم تــــو تست قبول ميشيم يا نه !
نينا: اره خيلي خوب ميشه جفتمون تــــو اين سريال بازي كنيم!
من: فيلم سينماييِ يا سريال؟! ٠_٠
نينا: مگه نفهميدي ؟ يه سريال چند فصليع
من: يني من اگه قبول بشم بايد چند فصل با اون باشم؟!
نينا: واقعا نميدونم چرا ازش خوشت نمياد
من: نميدونم از همون چند ساله پيش هم خوشم نميومد ازش
يهو صداي مامانم و شنيدم كع گفت جس بيا شام حاضره
من: نينا ديگه بايد قطع كنم
رفتم پايين و پيش مامانم نشستم
مامانم غذارو گذاشت جلوم و مشغول شديم...
من: فطام تموم شده وقت كردي بيا تو اتاقم:)
مامانم: باشه تو برو-.-
رفتم سمت اتاقم:)

Sweet Love✨Where stories live. Discover now