"من خودمم از اون دختر خوشم نمياد "
ليام به من گفت
"اره دقيقا من اصلا حس خوبي بهش ندارم"
منم سعي كردم ليام رو تأييد كنم
"همه بيان سره صحنه"
مشاوره صحنه بلند گفت
منو ليام از جامون بلند شديم
و به طرف صحنه حركت كرديم
كارگردان ازمون خواست كه اون سكانس و دوباره تكرار كنيم
يعني الان من بايد اونو ببوسم!
نه!
كاش...
كاش اين آتيش سوزي ديرتر اتفاق ميفتاد . حداقل من ميتونستم جسيكارو ببوسم
.
ديدم هانا همون لباسي كه جسيكا پوشيده بود رو پوشيده
دلم ميخواستم برم و تا اونجايي كه ميتونستم ميزدمش
ولي من نميتونم كاري بكنم
.
همه ي اون سكانس رو دوباره انجام داديم با اين تفاوت به جاي اينكه من به سمت اون برم و ببوسمش اون يهو پريد و لباش رو گذاشت روي لبام
هيچ احساسي بهش نداشتم
و بيشتر دلم ميخواست اونو هل بدم عقب
وقتي فاصله مو با جسيكا كم ميكردم ضربان قلبم تند تَر از حد معمول ميزد و من واقعا هيجان زده ميشدم
واسه هر ثانيه كه اون كنارم بود
نميدونم واسه ي چي اينكارو كرد
.
د.ا.ن جسيكاآب همينطور با شدت داشت ميريخت روم و من هم احساس ارامش ميكردم
هم احساسه بدي داشتم
هنوز دارم گريه ميكنم
از تو دارم آتيش ميگرم
بالاخره از جام بلند شدم و لباسام و درآوردم و سعي كردم يه دوش دُرست بگيرم
———-
از حموم اومدم بيرون ، حسه هيچ كاري و ندارم و دلم ميخواد فقط بشينم يه گوشه و خودم خالي كنم
چرا؟
چرا من؟
چرا وقتي هيچكاري نكردم بايد مجازات بشم؟
يه قطره اشك از چشمام افتاد
ناراحتي من فقط تهمت زدن بهم نيست
از اين ناراحتم كه هري راجبه من چه فكري ميكنه؟
يعني فكر كرده كاره منه؟
چرا؟
من واقعا هيچ مدركي ندارم تا خودمو ثابت كنم
اينكه اين واقعا كاره من نيست...
احساس سنگيني ميكنم
انگاري اين بدن براي من نيست
از جام بلند شدم و لباسام و پوشيدم
.
وقتي لباسام وپوشيدم زنگ خونه به صدا در اومد
توجهي نكردم و رفتم روي تخت و به ديوار خيره شدم
بعد از يك ديقه صداي در زدن اومد
با اون جون كمي كه واسم مونده بود جواب دادم
"بيا تو "
در باز شد و من چهره ي نينا رو ديدم
نميتونم بگم از ديدنش خوشحال شدم يا نه
ولي خوبه كه الان اينجاست
تا ديدمش گريم شدت گرفت و اون اومد و منو سريع بغلم كرد
.
"هيسسس! جس آروم باش"
"كاره من نبود"
با هق هق گفتم
دستش رو روي موهام ميكشيد و در گوشم ميگفت هيس
"ميدونم. تو همچين كاري نميكني"
سعي كرد منو آروم كنه
"چرا؟ چرا من؟ مگه من چيكار كردم؟"
گريه ي لعنتيم بند نميومد
"هري...هري خوب بود؟"
از بغلش اومد بيرون و توي چشماش نگاه كردم
"اوووم خب اون يكم گيج شده، نميتونه درست فكر كنه، با ليام حرف زده"
"چي گفته؟"
با نگراني ازش پرسيدم
"خب اون...اون گفته نميدونم چرا جسيكا بايد همچين كاري بكنه"
بغضم داشت بيشترى بيشتر ميشد
"يعني...يع..ني اون. .فك ميكنه كاره منه؟"
بغضم ديگه تركيد
اون منو دوباره بغل كرد
"جس ميتونم يه چيزي بهت بگم؟"
نينا ازم سوال كرد
"اره"
"خب راستش...هانا ، هانا جيمز اومده به جاي تو ... توي اين پروژه"
احساس كردم همه چيزي و ازم گرفتن
چرا اون!
بجز اون بازيگره ديگه اي نبود
"اممم ميدونم نبايد اينو الان بهت ميگفتم"
"نه...خوب...شد كه گفتي"
"ولي اينو بدون كه هري اصلا بهش اهميت نداد"
نينا اين رو بهم گفت
احساس كردم يكمي حالم بهتر شد
ولي اين چيزي از دردم كم نميكنه
به گوشيم يه پيام اومد
حسه اينكه گوشيم و بردارم و نداشتم
به جاي من نينا گوشيم رو برداشت
"عععه جس ، هريه..."
اولش قيافش خوشحال بود ، ولي بعدش خندش محو شد
نفهميدم با چه سرعتي گوشي رو ازش گرفتمنميدونم چرا اين اتفاق افتاد و دليل تو براي اين كار چي بوده و دلم نميخواد كه بدونم ، فقط ميخواستم بگم خوشحال شدم كه باهات آشنا شدم و اميدوارم كه ديگه نبينمت
چي؟؟؟ يعني اون الان از من متنفره؟
چرا بدون اينكه بفهمه كاره منه اينكارو كرد؟
من اون كارو نكردم
چطوري ميتونم ثابت كنم؟
چرااا چرا وقتي من عاشقش شدم اين اتفاق افتاد؟
الان يعني اون واقعا دلش نميخواد منو ببينه؟
گوشيم و پرت كردم أونور و ديگه هيچ چيزي برام مهم نبود
از جام بلند شدم و نميدونم داشتم به چي فكر ميكردم فقط دلم ميخواست أز جام بلند بشم و برم
از اينجا برم و ديگه به هيچي فكر نكنم
يا فقط
به هري فكر كنم
اون چطوري تونست بدون اينكه بدونه بهم تهمت بزنه؟
كلي فكر توي ذهنم بود
از پله ها رفتم پايين و ديدم كه مامانم روي مبل نشسته
از بغلش رد شدم و اهميت ندادم كه چي ميگه
صداي نينا رو پشت و سرم ميشنيدم كه
ميگفت
"كجا داري ميري؟"
"ميخواي چيكار كني؟"
"بلايي سره خودت نياري"
همينطوري بدو بدو از خونه اومد بيرون و تا جايي كه تونستم دوييدم
دوييدم
به خودم اومدم ديدم بغله اتوبانم و دارم سوار تاكسي ميشم
خودمم نميدونم ميخوام چيكار كنم و دارم كجا ميرم
حتي گوشيم و برنداشتم
به راننده تاكسي آدرسه يه جايي رو دادم
اول نفهميدم و كجا
.
وقتي كه راننده پارك كرد و به دورو برم نگاه كردم فهميدم كه جلوي خونه ي هري ام———————-
چي ميشه به نظرتون؟