بعد از اينكه از بغل دوستاش اومد بيرون مشغول حرف زدن با اونا شد
منم از فرصت استفاده كردم و رفتم لوكيشن و ببينم
يه خونه م ويلايى بزرگ بود
نميدونم چرا ولى با خودم گفتم عيبى نداره وارد خونه بشم ،
وارد كه شدم ديدم ويلاعه دوبلكس بود و فكر كنم همون طبقه ي اولش ٢٠٠ و خرده اى متر بود
طبقه ى بالاش توجه ام رو جلب كرد
از پله ها رفتم بالا همينطور كه داشتم نزديك ميشدم
يه صدا شنيدم، صداى دختر اومدم تمركز كنم ببينم دارن چى ميگن صداى يه نَفَر ديگع رو هم شنيدم
ولى اون مرد بود ،
كنجكاو شدم نزديك تَر شدم
دختره گفت : آره اونا خيلى خوش خيالن
و با قدرت تمام خنديد
پسره هم پشت سره اون خنديد،
همينطور داشتن ميخنديدن كه يهو يه دستى رو روى شونه ام احساس كردم پريدم و يه صداى جيغ آرومى از دهنم دراومد
يه دقيقه طول كشيد تا بفهمم نفسم رو نگه داشتم
برگشتم ديدم اون پسره ى موفرفرى پشتم وايستاده بود و گفت
"ترسوندمت؟ واقعا متأسفم بيا بريم بهت آب بدم"سعى كردم مؤدبانه دستش رو از روى شونه ام بندازم
ولى قبل از اون خودش دستش رو انداخت."نه خوبم فقط يه لحظه شوكه شدم"
آروم صرفه كردم و گفتم ."خب پس اگه خوبى بيا بريم پايين، كارگردان ميخواد بياد ماهارو ببينه."
اون گفت"ماهارو؟ ما يعنى كى بجز منو تو؟"
"اها يادم رفته بود بگم اون دوستت نينا هم اومده ، همون كه نقش مقابله ليامه، نايل و يه دوتا ديگه از دوستام هم هستن كه امروز فرستادن برأى اوناهم نقش مقابل اتد بزنن"
بعد از سخرانيش يه نفس كشيد"خب باشه بريم وقت رو تلف نكنيم"
با اعتماد به نفس گفتم"خب بگو چرا اومده بودى اينجا؟ اين بالا؟"
"هيچى فقط خواستم اين دوروبر رو ببينم و اين ويلا توجه ام رو جلب كرد اومدم داخل و اصلا ديگه حواسم نبود رفتم بالا"
وقتى اون سوال رو ازم پرسيد اون صداى زن و مرد دوباره تو ذهنم پيچيد خيلى دوست داشتم بدونم كين؟ يعنى بقيه بازيگرانِ؟
"ععِم بجز ما و دوستات و نقش مقابلاشون كسايه ديگه اى هم هستن؟"
"اوه اره ولى بعدان بهمون ملحق ميشن "
"يعنى امروز نيستن؟"
"نه امروز بجز ماها و كارگردان كسه ديگه اوكى نيست! بيست سوالى تموم شد؟"
آروم خنديد و منم خنديدم"تازه شروع ميشه"
با پوزخند گفتموقتى رفتيم پايين ليام و نايل روى ميل راحتى نشسته بودن و داشتن باهم حرف ميزدن
رفتم بغل ليام بهش گفتم
"اشكال نداره بشينم؟""چرا أشكال داره ، تو نبايد بشينى"
اول احساس كردم واقعا ميگه ولى بعدش يه لبخند گرم زدو و گفت"I'm Just kidding :D "
نشستم و بعد از من هرى وارد سالن شد و رفت كنار نايل نشست و باهم حرف زدن
چند لحظه بيشتر طول نكشيد كه ديدم هرى داره بلند ميخنده و دستش رو ميزنه روى پاش
ديدم حوصله ام سر رفته از اونجايى كه هرى گفت نينا اومده پرسيدم
"آقاى استايلز؟"
خندش محو شدم و بهم نگاه كرد"هرى هستم، ميتونى هرى صدام كنى:|"
"گفتم كه راحتم :-O ميخواستم ببينم نينا اينجاست؟""اره رفته توى اتاق گريم و داره نگاه ميكنه"
ليام با لحن خيلى گفت"ميتونم برم ببينمش؟"
"اره حتما"
ادرس اتاق گريم رو داد من بلند شدم و رفتم سمت اون اتاق..
—————————
اتفاقات جالب پيش روست:p