قبل از خوندن این پارت نگاهی به پارت 21 بندازین بد نیست...(برای اونایی که یادشون رفته)
❤❤❤Unedited
با حالت عصبی پوست لبشو کند و گوشی رو تو دستش جا به جا کرد
_ تو به من گفتی آخرین بارره...
+ این یکی دیگه آخریشه مطمئن باش ...
با بیچارگی نالید
_خواهش میکنم...من واقعا نمیتونم این یکی رو انجام بدم...آخه با چه بهونهای این کار رو انجام بدمممم؟....
میدونی اگه بفهمن کاره منههه چه اتفاقییی میوفتهه؟!!+اتفاقی قرار نیست بیوفته!
صدای بلند و خشن این مرد حتی از پشت تلفن هم میتونست تنشو بلرزونه...
_ولی...
نذاشت بیشتر از این اعتراض کنه و صدای بوق ممتد تنها چیزی بود که تو گوشش پیچید...
_ لعنت بهت...لعنت
***************
نزدیک به نیم ساعت بود که مقابل اون ساختمون ایستاده بود و مثل دیوونه ها از اون طرف خیابون بهش خیره شده بود...هنوزم از کاری که میخواست انجام بده مطمئن نبود...
یعنی یه جورایی از لیام مطمئن نبود...
اگه آبروشو ببره..؟
اگه از شرکت پرتش کنه بیرون..؟
شایدم اصلا حاضر نشه ببینش..!
چون لیاام استاد قضاوت کردن بود...دیشب بدون اینکه حتی بذاره زین حرفی بزنه یا از خودش دفاع کنه...گذاشت و رفت...به همین سادگی...
"فلش بک"
[ نایل:به همین زودی تموم شد؟!
برای آخرین بار طرحا رو چک کرد و تو کاورش گذاشت
زین: کار خاصی نداشت که ...نمیخواستم با دست بردن تو کار، طرح اصلی رو خرابش کنم
نایل سری تکون داد و از جاش بلند شد
نایل: خب خوبه خسته نباشی پسر...کی قراره اینا رو بهش تحویل بدی؟!
زین: امم..امروز باهاش قرار گذاشتم..
نایل؟!...تو خوبی؟کاملا مشخص بود که نایل اون نایل همیشگی نیست...کلافگی و بیحوصلگی تو تمام حرکاتش واضح بود...
فهمیدن اینکه اون هنوزم بخاطر لورن تردید داره کار اصلا سختی نبودبی حواس پیشونیشو خاروند
نایل: خوبم...فقط..
زین که اصلا ناراحتی نایلو نمیتونست تحمل کنه از جاش بلند شد و رفت رو به روش وایساد
زین: نایل اگه واقعا مخالفی میتونم همین الان زنگ بزنم به مارک قراردادو فسخش کنم..
نایل لبخند گرمی به صورتش پاشید...
دستشو گذاشت روی شونش و گفت
YOU ARE READING
Crazy in Love [Z.M,L.S]
Fanfiction_ نشستم کنار پنجره، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم.. + بعدش رفتی دنبالش؟ _ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده.. + بعدش چی؟ رفتی دنبالش؟ _ نه رفتم همه عکس هاش رو جمع کردم... + سوزوندی؟ _ نه، گذاشتم تو انبار.. + چرا نسوزوندی؟ _ دیوونه شد...