●لطفاستارهدادن★بهپارتروفراموشنکنید●
با صدای باز و بسته شدن در ازم جدا شد و به ستون تکیه داد.هیچ حرکتی نتونستم تو بدن خشک شده ام ایجاد کنم.فقط مردمک چشمم رو چرخوندم تا صورتش رو پیدا کنم. مسخ شده بودم و دستام، کنار بدن بیحرکتم افتاده بود.
مادربزرگ : چای بابونه دم کردم. بخورین که زودتر باید برین. جونگین انقدر پسر من و اذیت نکن ذلیل مرده!
جونگین خندید و بعداز بوسه ای که روی گونه ی مادربزرگ گذاشت سینی رو از دستش گرفت.
+ من غلط بکنم مامانی... آخه کی دلش میاد این پیشی ملوس و اذیت کنه؟؟
مادربزرگ تن صداش و پایین آورد و سمت جونگین خم شد.
مادربزرگ: همین گربه بعضی وقتا از یه ببر خطرناک تره... از بچگی همینطور بود... مواظب خودت باش و انقد سربسرش نذار! بیاین پسرا برا شماام آوردم.
بخش آخر جمله اش رو با صدای بلندی گفت و من متوجه حضور کریس و کیونگسو تو ورودی باغ شدم.
با لمس بازوم توسط جونگین از خلسه خارج شدم. نگاهم و با ترس به سمت صورتش کشیدم اما چیزی که اونجا دیدم یه لبخند شرمگین خیلی آشنا بود.
سو : مادربزرگ دوست داری برات سوغاتی چی بیارم؟؟
مادربزرگ آه غلیظی کشید.
مادربزرگ : نوه... فقط تو زندگیم یه نوه ی کوچولو موچولو میخواستم که شبیه یکی از شما جونورا باشه... اما حالا نگاه کن... نمیدونم چه اتفاقی داره برای پسرامون میفته.
سو : من برات نوه میارم مامانی قول میدم!
مادربزرگ : تو یکی حرف نزن کیونگی!تو از همشون بدتری! ازبچگی فقط چشمت-
سو : آآآآ چقدر دیر شد! بچه ها باید عجله کنیم! خدافظ مامانی مواظب خودت باش.
گونه اش رو بوسید و با نهایت سرعت از باغ خارج شد. کریس با خنده چایش رو سر کشید.لیوانش رو تو سینی گذاشت. مادر بزرگ رو بغل کرد و بوسید.
کریس : زود برمیگردم پیشت مامانی خوشگلم... پسرا بجنبین.
جونگین سریع لیوان خودش رو برداشت و لیوان منم به دستم داد.
نگاهش کردم. اون الان دقیقا کدوم جونگین بود؟؟
درحال نوشیدن چایش نگاهش به نگاه من برخورد کرد و با اشاره ی چشم ازم خواست عجله کنم. بدون حرفی سرم رو سمت مادربزرگ که با علاقه به ما دونفر خیره شده بود چرخوندم.
لبخندی زدم و یک نفس محتویات نصفه لیوان رو سر کشیدم.
مادربزرگ: مواظب هم باشین .به سلامت برگردین. اگرم دلتون خواست میتونین یه کیف خیلی گرون قیمت از یکی از فروشگاه های بزرگ مرکز شهر برام بگیرین. قول میدم قبولش کنم.
ESTÁS LEYENDO
🎴 MᴀᴅNᴇsS 1 | دیوونگیاول 🎴Sehun Book 📘
Ciencia Ficción📘 ژانر : درام⚡رمنس⚡ روانشناسی ⚡ انگست 📕کاپل : سکای⚡ کایهون ⚡ کریسبک ⚡ چانبک ⚡ سولی ⚡ شیوچن 🖋گاهی لازمه دیوونگی کنی. گاهی دیوونگی کردن، تنها چاره اته. چاره ی من جونگین بود. باید دیوونه اش میشدم... ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📝#دیوونگی...