"قدم هفتم: صاحب خونه و اسم جدید!"

3.6K 776 1K
                                    

هی گااایز براتون یه پارت آوردم
اووووف😂💦

جدا از این...اگه دوس دارین منو و حرفای کصخلانه و گاهی غمگین و گاهی رو عصابمو تحمل کنین
این آیدی چنلمه:
youcanfeelmyheart

ووت و کامنت یادتون نره♡

○○○

″باشه پس یک ساعت دیگه اونجام.″

نایل گوشی رو قطع کرد و با یه لبخند بزرگ به سمت لویی و رویال که حالا با اصرار نایل یکی از تنگ ترین لباس هاش رو پوشیده بود و داشت سعی میکرد اون جوری که لویی یادش داده موهاش رو با کش ببنده، برگشت.

″کی باید بریم؟″
لویی با بی حوصلگی گفت و سرش رو به پشتی مبل تکیه داد‌.

لویی از لحظه ای که بیدار شده بود درست مثل یه پیرمرد بدعنق صد ساله رفتار می کرد و طوری بود که رویال حالا جرئت نداشت -برای بار صدم - طرز استفاده از کش مو رو بپرسه!

البته نباید بی حوصلگی الان لویی رو پای مود فاکد اپ همیشگیش بزاریم! شما هم اگر روز گذشته رو چندین ساعت دنبال دوتا احمق از یه فروشگاه به فروشگاه دیگه کشیده شده بودید و روز شنبتون رو - که کلی برای ساعت هایی که میتونستید بخوابید برنامه ریزی کرده بودید - با صدای نایل و خنده ی احمقانش شروع کرده بودید و تایمِ کل روزتون در تلاش برای زیاد نگه داشتن فاصله ی اون با رویال به هدر رفته بود قطعا شرایطتتون بهتر از این نمیشد.

″با توجه به فاصلمون تا اونجا و چیزی که توی نقشه نوش...″
نایل با چشم غره ای که لویی با شنیدن کلمه ی نقشه بهش زد نگاهش رو دزدید و پشت سرش رو با دست پاچگی خاروند.

″اره ...اممم...داشتم میگفتم...همین الان باید بریم تا یک دقیقا یک ساعت دیگه اونجا باشیم. ″

رویال که از بستن موهاش ناامید شده بود سرش رو بالا آورد و با کنجکاوی نگاهش رو بین نایل و لویی چرخوند

″داریم میریم لباس بخریم؟″

لویی به موهاش چنگ زد و ناله کلافه ای کرد که باعث شد کنترل خنده برای نایل سخت تر بشه.

″اگر یک بار دیگه تو این خونه کسی اسم خرید یا نقشه رو بیاره خودم خفش میکنم!″

رویال با معصومیت به لویی نگاه کرد و دوباره تلاش کرد که موهاشو ببنده.
″ یعنی ازین به بعد نباید بگم بریم خرید ؟ پس به جاش باید چی بگم؟″

پسر جنگلی با موهایی که نصفشون رو به سختی پشت سرش بسته بود و نصفه دیگش خیلی شلخته دورش ریخته بود دوباره سمت لویی برگشت و سوالی بهش نگاه کرد.

جدیت سوال رویال از یک طرف و حالت چهره ی لویی -که هر لحظه امکان داشت به رویال حمله کنه - از طرف دیگه باعث شدت گرفتن خنده ی نایل شد طوری که دیگه نتونست جلوی خودش رو بگیره و منفجر شد!!!

Forest Boy [L.s]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt