اوکی فاک
سلام!میدونم خیلی طول کشید و شرمندم(=♡
چون خیلی سرم شلوغه و خب درگیر نوشتن پارت آخر یونیفای بودم. از اونجایی که من تمام احساسمو تو نوشتن یونیفای گذاشتم و میذارم واقعو نمیتونستم رو هیچ فیک دیگه ای تمرکز کنم.
خلاصه که به زودی یه فیک لری دیگه بجای یونیفای آپ میکنم.
"Sun Ain't Gonna Shine Anymore."
فضاش ۱۸۰ درجه با این بوک فرق داره و کاملا دارکه.
اما بازم خوشحال میشم اگه بخونینش♡منتظر ووت و کامنت هاتون هستم.
بوس<:.
.
.
.
.بالاخره آخر هفته ی کذایی تموم شد و حالا لویی برای اولین بار توی زندگیش داشت با خوشحالی به محل کارش میرفت!
دو روز گذشته مجبور شده بود علاوه بر حضور ″هری!″ توی خونش حضور و غر غر های نایل رو هم تحمل کنه! تازه اگر خرید لباس و به قول هری خرید ″اسمش″ رو در نظر نگیریم!
″ محل کار عزیزم!!″
لویی خودش رو روی صندلیش انداخت و گوشیش رو وصل کرد و با حالت کاملا دراماتیکی به صفحه ی مانیتور لبخند زد و یه قلپ از قهوش - که برای اولین بار شیرینش کرده بود - خورد.
″ ظاهرا یکی آخر هفته ی خوبی داشته! یعنی دیکش انقدر خوب بود؟″
پسر با ژشت خاصی به میز بغل تکیه داد و دست به سینه به لویی نیشخند زد.لویی چشم هاش رو چرخوند و لیوان قهوش رو روی میز گذاشت.
″ بیخیال زین! من نمیتونم از اینکه میام سرکارم خوشحال باشم؟؟ واقعا درباره ی من چه فکری کردی؟″زین ابرویی بالا انداخت و روی صندلیش نشست.
″ با اینکه به طور واضحی داری چرتو پرت میگی ولی باشه من قبول میکنم که صرفا از این که برگشتی پشت این میز و به عنوان پشتیبان مجبوری چند ساعت مشکلات بسیااررر سخت کسایی که عرضه ی استفاده از وسایل برقی خونشون رو ندارن حل کنی، کل روز زر بزنی انقدر که فکت وقتی رفتی خونه شل شده باشه و غیر ارادی تکون بخوره خوش حا...″صدای زنگ تلفن حرف زین رو قطع کرد. لویی با نیشخند به پسر مو مشکی نگاه کرد و منتظر موند تا اون دست از سرش برداره و تلفن اولین مراجعه کننده ی امروزش رو جواب بده.
زین کلافه چشماشو چرخوند و انگشت فاکشو به تلفن نشون داد. اولین زنگ برای یه پشتیبان فقط یه معنی میداد، اون هم تماس های بی وقفه ی بعد از اون بود.
لویی بعد از مدت طولانی ای که توی این شرکت کار کرده بود این رو خیلی خوب میدونست! اکثر روز ها تماس ها انقدر زیاد بودن که به محض قطع کردن یه تماس نفر بعدی زنگ میزد.
YOU ARE READING
Forest Boy [L.s]
FanfictionHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.