هی...امیدوارم از این پارت هم لذت ببرین و از خنده پاره شین😂❤
.
.
.
.″ تو...تو لویی تاملینسون عوضی!!!! خودم خاکستر جنازتو توی چاه دسشویی خالی میکنممممم!!!!″
لویی هنوز کامل وارد خونش نشده بود که نایل مثل یه گربه ی وحشی به سمتش پرید.
تنها کاری که لویی تونست قبل از رسیدن نایل بهش انجام بده قایم کردن خودش پشت سر زین بود. درسته از پس نایل بر میومد اما از پس نایل عصبانی؟!
همچین موجودی رو برای اولین بار میدید پس مطمئن نبود!″ لعنتی من فقط باهاش شوخی کردم...به من چه که اون باور کرد؟؟! ″
"سلام زی..."
نایل با دیدن زین برای یه لحظه جا خورد و سر جاش خشک شد. زین پوزخندی به واکنش نایل زد و مغرور از ابهتی که داشت سرشو بالاتر گرفت اما وقتی نایل نگاشو به لویی داد و دوباره داد زد، تو همون حالت خشک شد.
"که شوخی کردی هااا؟؟؟ میدونی وقتی بهم زنگ زد چقدر ترسیده بود؟؟! تقریبا داشت گریه میکرد و تو قراره تقاص اشکای ریخته نشده اشو پس بدی!″
نایل بدون توجه به قیافه ی پوکر زین سعی کرد خودش رو به لویی برسونه ولی لویی خیلی سریع خودش رو از زیر دستش رد کرد و وارد پذیرایی شد.
″ تا کی میخوای فرار کنی هااا؟؟؟″
نایل دست به کمر شد و گفت قبل از اینکه دوباره به قصد دنبال کردن لویی قدم برداره اما درست قبل از اینکه بتونه به سمتش بره زین یقه ی لباسش رو از جلو گرفت و خیلی راحت پسر رو با خودش به داخل پذیرایی کشید.
لویی که خوشحال به این صحنه نگاه میکرد و به خیال خودش دیگه نجات پیدا کرده بود برای نایل ابرو بالا انداخت ولی قبل از اینکه بتونه از خوش حالیش لذت ببره زین گردنش رو گرفت و هر دو پسر رو روی کاناپه ی سه نفره هل داد.
هری که از سرو صدا ها متوجه برگشتن لویی شده بود سریع خودش رو از اتاق خواب به اونجا رسوند ولی قبل از اینکه بتونه چیزی بگه زین بازوشو گرفت و اون رو هم کنار دو پسر دیگه انداخت.
″ میرم قهوه درست کنم! اگر تا وقتی برگردم حتی یک سانتی متر جابه جا شده باشین یا باهم کل کل کنین طلوع خورشید فردا رو نمی بینین! ″
و بعد از اینکه نگاه کشنده ای به هر سه تاشون انداخت خیلی راحت به سمت آشپزخونه رفت.
″ اون...اون از توام ترسناک تره لو!″
هری شوکه گفت و لویی پوزخند زد.
" حالا که بهت ثابت شد من چقدر خوبم وقتی زین برگشت هر چی من گفتم تایید کن، فهمیدی؟"
هری سرشو تکون داد و لویی از این فرصت استفاده کرد تا به دروغ های بیشتری برای دلیل حضور و رفتار خاص هری فکر کنه.
YOU ARE READING
Forest Boy [L.s]
FanfictionHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.