"هری؟؟؟؟!"
لویی مثل طوفانی که قصد نابود کردنِ اون پسر موفرفریِ احمق رو داره وارد خونه شد.
"هری؟؟؟؟! اوی؟!"
"لویی؟ بیا آشپزخونه، من اینجام!"
صدای هری با صدایی که تو پس زمینه درحالِ پخش بود از دور اومد. لویی فکر کرد داره اشتباه میشنوه اما هر چی نزدیک تر شد صداها هم واضح تر شد.هری واقعا داشت آهنگ گوش میکرد؟ اونم نه هر آهنگی...لیزو؟! لیزووو؟!!!!
لویی گوشی و کیفش رو روی مبل انداخت و به آشپزخونه رفت تا یه بحث مفصل در مورد "جار نزدن آموزش عملیشون تو صورت زین" راه بندازه اما با دیدن اون صحنه، چشماش گرد شد.
"وات د..."هری نه تنها با لیزو هم خونی می کرد بلکه داشت با اهنگ می رقصید و این در حالی بود که گوشت کوب رو مثل میکروفون جلوی صورتش نگه داشت بود و باسنشوو تکون می داد.
هری دور خودش چرخید و با دیدن لویی فورا دست از خوندن برداشت. سرشو با هیجانی که معلوم نبود از کجا نشات میگیره با ریتم آهنگ تکون داد و به لویی نزدیک شد.
" هیییی! لوووو!"لویی چشماشو چرخوند و خواست غر زدنو شروع کنه اما با حلقه شدن دستایی دور کمرش و فرو رفتن تو بغل پسر جنگلی، خشکش زد. دقیقا الان چه جهنمی اتفاق افتاد؟!
هری محکم لویی رو بغل کرد اما سریع به خودش اومد و فهمید چیکار کرده پس فورا ازش فاصله گرفت و پشت سرشو خاروند.
" عام...خیلی خوبه که اومدی. وقتی نیستی حوصلم سر میره. یعنی... میدونی...من کلی کلیپ آموزش آشپزی و رقص و مستند و چیزای دیگه هست که می بینم ولی خب...عِم...کلِ روز تنهام."لویی بالاخره تونست از یخ زدگی در بیاد و ابروشو بالا انداخت.
" آره تنهایی. و کلیپ می بینی پس بهم بگو هری، بین کلیپایی که امروز نگاه کردی، احیانا یه سری کلیپِ 'خاص' نبود؟"هری با تعجب به لویی نگاه کرد اما وقتی حالتِ چهره اش رو دید همه چیز یادش اومد.
"اوه!""اوه؟!"
لویی عصبی پرسید و لبخندِ روی لبای هری محو شد."خب...من شاید...شااااید....تصادفا... چندتا کلیپِ اونجوری هم دیده باشم. یعنی خب...من 'مستند سکس آدم ها' رو سرچ کردم و از همونایی که تو بهم نشون دادی پخش شد. من فقط حوصله ام سر رفته بود لویی..."
هری گفت و چون نمیتونست وقتی لویی خیلی جدی و مستقیم بهش خیره شده به حرف زدن ادامه بده، سرشو پایین انداخت.
" و بعد اون اتفاق افتاد...یعنی اونجام دوباره اومد بالا و تو نبودی که ب...""باشه باشه فهمیدم!"
لویی سریع وسط حرف هری پرید تا اون کلمه رو دوباره نشنوه-چون کل روز از زبون و حتی نگاهِ زین شنیده بود- و با حرص چشماشو چرخوند.
" فاک! این تقصیر خودمه! باید اول بهت هندجاب رو یاد میدادم!"
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Forest Boy [L.s]
Hayran KurguHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.