"قدم یازدهم: گردش دست جمعی"

3.5K 787 1.1K
                                    

های گایز
من دوباره برگشتم.

_

بعد از اینکه هری، لویی و زین شامشون رو خوردن، همگی به پذیرایی برگشتن و با بی حوصلگی - که البته اصلا شامل حال هری نمیشد ، چون قرار بود ادامه ی مستند حیات وحشش رو ببینه - خودشون رو روی کاناپه های رو به روی تلویزیون انداختن و به صفحه ی تلویزیون خیره شدن.

هری با ذوق یه بچه ی دو ساله بالشتک روی کاناپه رو بغل کرده بود و هر لحظه بیشتر به سمت تلویزیون خم میشد طوری که لویی مطمئن بود اگر یک سانت دیگه بره جلو از روی کاناپه میفته.

″همیشه همینقدر ذوق میکنه؟″

زین با صدای خیلی آرومی پرسید و با تعجب و لبخند به هری نگاه کرد.

لویی چشم هاش رو چرخوند و بدون اینکه چیزی بگه سر تکون داد.

″نمیدونم تو این جکو جونورا چی دیده ولی بار آخر تا خود صبح هفتا قوطی آب جو رو تموم کرده بود اونم درحالی که روبروی تلویزیون داشت مستند میدید!″

صدای خنده ی بلند زین باعث شد هری یک لحظه بهش نگاه کنه تا ازش بخواد سر صدا نکنه. البته لویی - که تمام شب رو داشت جلوی هر گونه ارتباط مستقیم چشمی بین هری و زین رو میگرفت - سریع خودش رو بین اون دوتا قرار داد و به هری چشم غره رفت.

هری با ناراحتی لباشو جلو داد و با مظلومیت دوباره به سمت تلویزیون برگشت تا به تماشای برنامه ی به شدت مهیجش ادامه بده، چیزی که باعث شد سریع ناراحتیش یادش بره و دوباره لبخند رو لباش بشینه‌.

بعد از تقریبا ده دقیقه، زین بی طاقت به سمت هری خم شد کنترلو برداشت اما هری که غرق صحنه ی رو به روش بود اصلا نفهمید تا وقتی که کانال یهو عوض شد و چیزی که روی صحفه ی تلویزیون پخش میشد از شیر ها به فیلمِ سریع و خشن ۶ تغییر پیدا کرد.

هری شوکه چند بار پلک زد و لویی تو سر خودش کوبید! زین نمیدونست چه اشتباه بزرگی مرتکب شده اما خیلی زود فهمید وقتی هری با چشمای اشکی به سمتش برگشت و مظلوم ترین نگاهی که تو دنیا میتونست وجود داشته باشه رو به سمتش حواله کرد.

"ولی...ولی شیرِ ماده هنوز تنها بود...."

زین که محو فیلم رو به روش شده بود سعی کرد اون نگاهو نادیده بگیره و خیلی راحت هم انجامش داد.

" دلم برای خونه تنگ شده...برای درخت و سفید..."
هری با بغض گفت و سرشو پایین انداخت.
" کاش مامانام اینجا بودن. کاش انقدر تنها نبودم..."

صدای بغض دارِ هری و جمله هایی که با سوز گفت باعث شد زین لباشو رو هم فشار بده و نگاهی به هری بندازه. و فاک!

واقعا کی میتونست انقدر سنگ دل باشه که با تمام اینا بازم به کار خودش ادامه بده؟!
لویی نگاه متاسفی به زین انداخت و زین تو سکوت کانالو عوض کرد و کنترل رو اروم به سمت هری هول داد.

Forest Boy [L.s]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora