هایییی^^سلام فارستیا(=
اول از همه بابت کامنتای پارت قبل ممنونم و معذرت میخوام که جوابشونو ندادم چون حالم بد شد اون شب و بعدشم کلا برام سخت بود.
و در مورد این پارت...
خب من این پارت خیلی برام آپ کردنش ریسک بود چون دوتا چیز غیرمعمول توش هست ولی دیگه این ریسک رو قبول کردم و تصمیم گرفتم یه هشدار براتون بذارم.
هشدار:
بخشی که بحث مذهبی و پلی آموریه صرفا
تو داستان آورده شده و شاید حتی تو اعتقادات خود من نباشه.
من نه نمیگم چیزی درسته نه میگم غلطه.کامنت های بحث برانگیز هم به همین دلیل پاک میشه.
***
"خب که چی؟ یعنی دختره نفهمید بروشورش نیست؟ پسره هم تو همون یه نگاه از دختره انقد خوشش اومد؟ واقعا انسان های معمولی انقدر احمقن یا دلیلی داره که تو فیلم خودشون رو احمق نشون میدن؟ چرا..."
لیام همزمان با حرص خوردن، انگشت هاش رو آروم روی بازوی زین حرکت میداد و نوازشش میکرد. چیزی که باعث میشد زین ندونه باید چه عکس العملی نشون بده. بخاطر نوازش هاش تو حس فرو بره یا بخاطر غرغرهاش با پشت دست تو دهنش بزنه و خفه اش کنه تا فقط فیلمش رو ببینه!
پس دستش رو تو کاسه ای که جلوشون بود فرو برد و یه مشت از پفیلا برداشت قبل از اینه همش رو تو دهن لیام که داشت حرف میزد فرو کنه.
لیام شوکه و با دهنی پر از پفیلا به زین نگاه کرد و زین شونه اش رو بالا انداخت.
"وقتی دهنت بسته ست و حرف نمیزنی خوشگل تری!"دست لیام از حرکت و نوازش کردن زین ایستاد و همونطور که پفیلا ها رو می جوید، با چشم های ریز شده به زین زل زد. این دقیقا اولین جمله ای نبود که اون به زین گفته بود؟ تو روز اول، وقتی جلوی ماشین اون رو دزدید؟ یعنی زین هنوز یادش بود؟!
زین نگاهش رو از نگاهِ سنگین لیام گرفت و به صفحه ی تلویزیون خیره شد. اما لیام همچنان بهش خیره موند.
"فراموشش کن."
لحن دستوری لیام باعث شد زین ابروش رو بالا بندازه و سرش دوباره به سمت اون برگرده.
"عام- چی رو؟"
لیام خودش رو به زین نزدیکتر کرد و بعد از مکث کوتاهی جواب داد:"همه چیز رو. هر کاری که تو روز اول انجام دادم و هر چیزی که گفتم. دزدیدنت و بستنت به تخت. تهدیدام. همه چیز رو."
لیام کاملا جدی گفت و اخم کرد. زین چند ثانیه بهش خیره موند، نفس عمیقی کشید و بعد متقابلا ابروهاش رو توهم کشید.
"چرا؟!"
ESTÁS LEYENDO
Forest Boy [L.s]
FanficHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.