″ پس...پس چطوری قبول کرد که ... چرا ... ″
لویی با شوک و عصبانیت گفت ولی مطمئن بود هری هیچ چیزی از حرف هاش نفهمیده چون اون لحظه فقط کلمات رندومی که به ذهنش میرسید رو میگفت .
هری خیلی سخت تلاش کرد تا لویی رو عصبانی نکنه اما دوباره انجامش داده بود!
هرچند مطمئن نبود چرا لویی ازش عصبانی شده !لویی نفس عمیقی کشید و سعی کرد جلوی لرزیدن بدنش از شدت عصبانیت و ترس رو بگیره
″ من بهت چی گفتم ؟″
هری با مظلومیت سرش رو پایین انداخت طوری که موهای بلندش صورتش رو بپوشونه و جواب داد
″ گفتی از قدرتم استفاده کنم و بهش بگم حقوقتون رو بده ؟و به شما هم ترفیع بده ″
″و تو چیکار کردی ؟؟″
″منم همینو بهش گفتم ! ″
هری گفت و با حالت عصبی یه دسته از موهاش رو کشید .
″ من ازت خواستم از قدرتت استفاده کنی !!!! میشه بگی به چه دلیل کوفتی فقط بهش گفتی ؟؟ میدونی این که همینطوری قبول کرده معنیش چیه ؟؟″
لویی با صدای بلندی که باعث لرزیدن بدن پسر جنگلی شد گفت و دستش رو به دیوار کوبید
″ توام ...توام فکر میکنی اون میدونست من کیم ؟″
هری با صدای آرومی که لرزش خفیفی توش مشخص بود زمزمه کرد . لویی با شنیدن این حرف به درجه ای عصبانیت رسید که مطمئن بود اگر یه دقیقه ی دیگه اون جا بمونن یه بلایی سر خودش و هری میاره
″ تو یه...! بیا بریم وگرنه اول خودم بعد تورو میکشم!″
لویی گفت و بدون توجه به پسر ناراحتی که به سختی در حال انالیز کردن حرف لویی بود به سمت سالن اصلی شرکت رفت.
″ولی اگه اول خودتو بکشه که نمیتونه منو بکشه!″
________________
به خاطر صدای همهمه ای که از سمت سالن بزرگ و تقریبا خالی شرکت لویی مطمئن شد که زین این خبر به اصطلاح خوب رو به بقیه کارمندای شرکت هم رسونده.
زین اونجا بالای صندلی بزرگی ایستاده بود و تقریبا بیشتر کارکنان اون بخش دورش حلقه زده بود اما با دیدن لویی، از صندلی پایین اومد و به سمتش رفت.
"هی! پسر! چرا انقدر طول کشید بیای؟!"
لویی چشماشو چرخوند و به پشت سرش اشاره کرد.
" تو دردسر افتادیم، زین. هری از قدرتش رو اون زنیکه ی چندش استفاده نکرده پس احتمالا وقتی بفهمه قرار نیست از هری بچه دار شه همه چی به حالت قبل برمیگرده!"نگاه زین به سرعت وحشت زده شد و بین لویی و فضای پشتش چرخید.
"لویی! فک کنم جدا به فاک رفتیم!!!"
YOU ARE READING
Forest Boy [L.s]
FanfictionHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.