با یاد و نام خدا جر خوردن رو آغاز کنید
بای__________________________
بالاخره بعد از اینکه نایل رضایت داد هری رو ول کنه - البته نه به خاطر اینکه خودش میخواست فقط چون هیچ کس نمیتونه وقتی زین با اخم و قیافه ی عصبی نگاهش میکنه روی حرف خودش بمونه - هری و لویی تونستن تنها به خونه ی لویی برگردن.
لویی با خستگی وارد دستشویی شد و با چشم های نیمه باز خمیر دندون رو روی مسواک زد.
بعد از اینکه کارش تموم شد در رو باز کرد و با هری که مثل پسر بچه ی دوساله پشت در ایستاده بود روبرو شد.″چیه؟″
هری با چشمش به مسواک لویی اشاره کرد.
″ نایل گفته هر شب باید مسواک بزنم، منم اومدم مسواک بزنم!″
لویی بی تفاوت شونه بالا انداخت و از دستشویی بیرون اومد.
اما هنوز چند قدم هم از در دستشویی دور نشده بود که جرقه ای تو ذهنش باعث شد به سمت در دستشویی بپره و در رو باز کنه.″هرییی استایلززززز!!!من میکشمت!″
__________________
″ این مسواک قرمزه مال منه این بنفشه مال توعه! فهمیدی؟ به مسواک من دیگه نزدیک نمیشی! حتی نگاهشم نمیکنییی!!! حتی به لمس کردنش فکر هم نمیکنیی!!! ″
هری لب هاش رو جلو داد و خواب آلود سرشو تکون داد.
″ حالا میشه دوباره برم بخوابم؟ خیلی زود بیدارم کردی.″
هری با همون حالت مظلومانه گفت و درست مثل یه توله گربه چشم هاش رو مالید و خمیازه کشید.
لویی واقعا نمیتونست باور کنه پسر روبروش با اون قدو قواره بتونه تا این اندازه کیوت و ساده رفتار کنه.
مسخره تر اینکه این پسر ساده کسی بود که باعث شده بود نایل - آیم فاکینگ استریت- هوران از خودش هم گی تر شه!″ آره برو! فقط از این به بعد یادت باشه دیشب و الان بهت چی گفتم، مسواک قرمزه مال منه! ″
هری سر تکون داد و برگشت تا به اتاقش بره ولی قبل از اینکه در اتاق رو ببنده دوباره به سمت لویی برگشت و با چشم هایی که حالا کمتر خواب آلود به نظر می رسید به لویی نگاه کرد.
″چیه؟″
لویی گفت و با ابرو های بالا رفته منتظر موند تا پسر جنگلی دلیل نگاهش رو بگه.″ دیشب گفتی یه چیزایی رو بهم یاد میدی ! کی یادم میدی؟ ″
لویی اول متوجه منظور پسر مو بلند نشد ولی بعد از یکم فکر کردن یاد بحث دیشبشون و حرف زین افتاد و به سختی آب دهنش رو قورت داد.
YOU ARE READING
Forest Boy [L.s]
FanfictionHighest rank: #1 Funny هری یه الهه ی تنهاست که تو جنگل بزرگ شده. اما چرا؟! و چه اتفاقی میوفته اگه بعد از دویست سال تنهایی، لویی و نایل اتفاقی پیداش کنن؟! ژانر: طنز و عاشقانه.