نوتیفیکیشن

621 160 10
                                    

:«خوشحالم دوباره میبینمت»

به پسر پشت بار نگاه کرد

:«آره،منم همینطور»

پسر سفارش مشتری ای رو تحویل داد

:«چی بیارم برات؟»

سهون سرش رو روی بار گذاشت و چشماش رو بست

:«هرچی که منو بخندونه...همین»

پسر سرش رو تکون داد و لیوانی رو از ودکای درصد بالای اونجا،پر کرد و سمت سهون هلش داد

:«این منو که میخندونه،امتحانش کن شاید روی تو هم جواب بده!»

سهون سرش رو از روی میز برداشت و با رخوت دستش رو به لیوان رسوند و آروم زمزمه کرد

:«هوم...مرسی»

پسر دستمالی دستش گرفت و چون مشتری دیگه ای در اون طبقه برای مشروب خوری نبود،سرگرم تمیز کردن بار شد و در همون حال پرسید

:«خب...اسمت چیه؟»

سهون انگشت اشاره اش رو دورانی لبه ی شیشه ای لیوان میچرخوند و از صدای زوزه ی ضعیفش،لبخند میزد

:«سهون»

:«منم الیو ام»

:«هممم»

:«بازی میکنی؟»

سهون پوزخند زد

:«پشت میز؟نه»

الیو ابروش رو بالا انداخت و لبخندی زد

:« پس چجوری به وی آی پی راهت دادن؟»

:«اون احمقی که اونشب باهام همراه بود رو یادته؟کارت اونو دارم»

خندید

:«میدونی اگه بفهمند کارت ساخته است دیگه؟»

سهون روی میز خم شد و دستش رو زیر چونش گذاشت و بهش زل زد

:«بجز تو که کسی نمیدونه...تو هم نمیگی درسته؟»

الیو چشمک زد

:«خرجش سنگینه!»

سهون نگاهش رو یه دور روی بدن الیو چرخوند

:«بهت نمیاد!»

پسر پوزخند زد و متقابلا سمت سهون خم شد

:«خودمو نمیگم،میخوام مخ اون یارو رو بزنی»

سهون رد انگشت اشاره ی پسر رو گرفت

:«پارک؟»

پوزخند الیو پر رنگ تر شد

:«پس اسمش رو هنوز یادته»

سهون چشماش رو چرخوند و بی حوصله باز به الیو نگاه کرد

:«دلیلش؟»

الیو از روی پیشخوان بلند شد و سمت مشتری جدید رفت

"How Long Is Forever?"Where stories live. Discover now