«فلش بک»:
:«اشتباه نباشه؟»
:«نیست»
بوسه ی جدید روی پیشونیش بود
لبخند زد
بوسه ی بعدی جایی نزدیک به پلک هاش
خندید:«به چی میخندی؟»
بین خنده...حرف زد
:«نمیدونم کریس...حس و حالم عجیب غریبه»
کریس پایین تر اومد و دوباره لب هاش رو بوسید و صدای خنده اش رو..مابینشون ساکت کرد
:«منم همینطور...دارم دیوونه میشم پسر»
همزمان با بوسیدن قفسه ی سینه اش...دکمه های پیرهنش رو هم باز کرد که باعث شد باز هم بخنده و باعث بشه کریس هم سرش رو بالا بیاره و لبخند بزنه و بپرسه
:«الان به چی میخندی؟»
اشکی که حاصل خنده اش بود رو از گوشه ی چشمش پاک کرد و سعی کرد نفس هاش رو آروم تر کنه
:«من...شبیه ماست زیرتم و هیچکاری نمیکنم،این خجالت آوره»
کریس لبخندی زد و دستش رو جلو برد و روی لب های سهون گذاشت
:«هیس»
گوشه به گوشه ی بدنش گرم میشد
تند تر از حالت عادی نفس میکشید
بیشتر از حالت عادی هیجان زده بود:«سهون»
پایینی ترین بخش شکم سهون رو بوسید و لرزش محسوسی رو به جونش انداخت و دوباره اسمش رو صدا زد
:«سهون»
نفس های سهون صدا دار شده بودند و این باعث میشد بخواد طولانی مدت لبخند بزنه
:«جوابم رو بده سهون»
آروم ترین تُن صداش رو شنید
:«بله»
خودش رو بالا کشید تا دقیقا روبروی صورت پسر زیرش قرار بگیره
:«میدونی الان چه اتفاقی میوفته؟»
:«میدونم»
خم شد و گوشه ی لب هاش رو بوسید و بسته شدن چشم هاش رو دید
:«میدونی بعدش من و تو دیگه نمیتونیم مثل قبل باشیم؟»
سهون چشم هاش رو باز کرد و لب تر کرد
:«کریس..حتی اگه همین الان هم عقب بکشی هیچ چیز مثل قبل نمیشه مگه نه؟»
:«من فقط..باید ازت میپرسیدم»
سهون لبخند زد و کریس،دوباره کنار لب هاش رو بوسید
لب هاش رو بوسید
گونه اش رو بوسید:«کریس»
پیشونیش رو بوسید و سرش رو بالا اورد
:«جانم»
:«الان چی میشه؟»
میدونست که سهون مضطربه،خودش هم مضطرب بود
حس میکرد به این دنیایی که برای خودش با سهون ساخته و داره میسازه تعلق نداره اما،الان اینجا بود..وسط دنیایی که در مرکزی ترین نقطه اش پسری که یه زمانی اضافی ترین بخش زندگیش بود،با پوست سفید و رد زخم های ممتد روی شکمش،برهنه منتظر بهش نگاه میکرد...شبیه یه فانتزی،فانتزی ای که هر چند سال یک بار به خوابت میزنه و دلت میخواد مدت ها قبل از خواب بهش فکر کنی تا برات تکرار شه..فقط تکرار
پس لبخند زد
مغزش رو خاموش کرد
دستش رو پایین برد و عضو سهون رو گرفت
YOU ARE READING
"How Long Is Forever?"
Fanfiction[Completed] :«تو میگی، همیشه چهقدره؟» :«الان مطمئنم چند ثانیه. یعنی، گاهی فقط چند ثانیه.» کاپل:چانهون. ژانر:انگست.