بعد از باز کردن در اتاق،سهون کارت توی دستش رو روی میز کنار در انداخت و دستش رو برای پیدا کردن کلید برق،روی دیوار کشید.
با روشن شدن اتاق،ابروی چپ چانیول هم بالاپرید
زودتر از چیزی که فکرش رو میکرد به سکس دعوت شده بود.زمانی که تصمیم به مهاجرت به امریکا گرفت،فکر نمیکرد یک ماه و نیم بعد از رسیدنش تو همچین موقعیتی قرار بگیره.
و موضوع به همین ختم نمیشد.داستان از این قرار بود که درست چند شب قبل، یه گی چت روم پیدا کرده بود و بعد از لاگ این دادن،یه گی پارتنر پیدا کرده بود.
رابطشون جدی نبود ولی قصد داشت باهاش قرار بذاره تا باهم صمیمی تر بشند و با اینکه در جریان برقرار نبودن یک رابطهی جدی میون خودشون بود،اما بازم نمیتونست حسی که بر مبنای خیانت بود رو،کنترل کنه.با اینحال پشت سر سهون وارد فضای نسبتاً بزرگ اتاق شد.
سهون سمت تخت رفت و بعد از نشستن روش،مستقیم بهش زل زد
چان پرسشی نگاهش کرد و هونجور که دستهاش رو توی جیب شلوارش فرو میبرد،تکیه اش رو به دیوار اتاق داد.سهون با بالا انداختن یکی از ابرو هاش،پرسید
:«تیشرتت رو در نمیاری؟»حس خاصی بهش دست نداد.ترن آف بود.وحشتناک ترن آف و ترسیده بود.اما بدون حرف اضافه ای چند قدم جلو اومد و دستش رو برای دراوردن تیشرتش به پایین لباسش گرفت و با یه حرکت از سرش خارجش کرد.
دیدن پوزخند و نگاه مشتاق سهون به عضله های شکمش،به مقدار قابل توجهی باعث شد حس خوبی بهش دست بده.یه چیزی بین غرور و افتخار.
اما واکنشی بروز نداد و دست هاش رو دوباره داخل جیب های تنگ شلوار جینش فرو برد و با همون بالا تنه ی برهنه منتظر به سهون زل زد.شب شبِ سهون بود.سکوت میکرد تا بفهمه این مسیر با چی و به کجا قراره ختم بشه.
سهون از روی تخت بلند شد و بعد از چک کردن ساعت مچیش،سمت میز گوشهی اتاق رفت.از قفسه های زنبوری شکل چوبیِ پایینش،بطریِ شراب رو بیرون کشید. بعد از نگاه کوتاهی به چان،درش رو باز کرد و جامش رو نصفه پر کرد.
به میز تکیه داد و بعد از متصل کردن دوباره ی چشمهاش به چان،اولین جرعه رو مزه کرد.
چان به رنگ سبز موهای پسر رو به روش فکر کرد و سهون،به چجوری طی کردن شبی که قرار بود هات پیش بره.
دو جرعه پشت سر هم بالا رفت و از گَس شدن گلوش،هیجان زده شد.لیوان رو روی میز گذاشت و بدون جدا کردن مسیر نگاهش دستش رو سمت دکمه های لباس خودش برد و دونه دونه بازشون کرد و بعد از کامل دراوردنش،با نگاهش به چان اشاره کرد که روی تخت بشینه.
سمت میز توالت رفت و روبروش ایستاد.انعکاس نگاه چان رو از آینه میدید که روی کمرش میچرخید.دونه دونه رینگ هاش رو روی میز گذاشت و گردنبد هاش رو هم بهغیر از زنجیر نقرهاش،کنارشون قرار داد.
VOCÊ ESTÁ LENDO
"How Long Is Forever?"
Fanfic[Completed] :«تو میگی، همیشه چهقدره؟» :«الان مطمئنم چند ثانیه. یعنی، گاهی فقط چند ثانیه.» کاپل:چانهون. ژانر:انگست.