_ کریس!
چان اینبار بلندتر صداش کردو باعث شد مرد گیج کنارش به خودش بیاد.
_ ب- بله!
_ چرا یهو خشکت زد؟! داشتی می ترسوندیم.
کریس چند دور با سردرگمی پلک زدو سرشو به دوطرف تکون داد.
_ چیزی نیست. فقط... فقط یکم شوکه شدم. هیچوقت فکرشو نمیکردم همچین تصمیمی بگیری.
چان فشار انگشتاشو روی فرمون بیشتر کرد.
_ کریس، شاید فکر کنی من یه آدم عوضیم که-
_ همچین فکری نمیکنم، چان.
سریع حرف چانو قطع کردو با نگاه جدیای به نیم رخ نگرانش که رو جاده بود خیره شد.
_ هر کسی جای تو بود همین کارو میکرد.
با حرف کریس اطمینان گرمی توی قلبش پیچید.
_ ممنون که درکم میکنی، رفیق.
نگاهشو بین رانندگی آهسته و محتاطش روی کریس انداخت وپسر دیگه لبخند یخیای تحویلش داد.
_ خب حالا... بک همون اول موافقت کرد؟
چان نفس عمیقی کشید.
_ طبیعتا نه. اولش حتی حاضر نبود درست و حسابی به حرفام گوش بده. عصبانی شده بود. بهشم حق میدادم. گذاشتم یه مدت از اون مکالمه بگذره و وقتی آروم تر ومنطقی تره باهاش صحبت کنم.
وقتی به چهار راه رسید، پاشو روی ترمز گذاشت وپشت چراغ قرمز ایستاد.
_ چند روز پیش دوباره درباره ش حرف زدیم و اون... قبول کرد. گفت به تصمیمم احترام میذاره.
حالا که ماشین متوقف شده بود، سرشو کامل سمت کریس چرخونده بود وحرف میزد:
_ حالا همه چیز فراهمه. مستاجر قبلی خونه م نقل مکان کرده ومنم قراره فردا برم اونجا.
نگاه کریس رو حرفاش دقیق و متمرکز بود. حس میکرد حرفایی که میزنه واقعا برای پسر کناری مهم ن.
_ بک... چطوره؟ با این که داری خونه تو ازش جدا میکنی کنار اومده؟
لحن کریس تا حدی نگران بود.
_ حالش تعریفی نداره. دربارهی کنار اومدن هم... میشه گفت تا حدی کنار اومده. چارهای هم نداره. نمیتونه منو تا ابد تو اون خونه نگه داره...
آرنجشو لبهی پنجره ی باز ماشینش گذاشت وبیرونو تماشا کرد.
_ اون عاشقته، چانیول.
حرف کریس اخم کمرنگیو رو پیشونی چان نشوند ولی حتی برنگشت که نگاش کنه.
_ میدونم.
_ پس بهش حق بده اینطور رفتار کنه.
_ حق میدم.
تا گذشتن چند ثانیه ی دیگه از شمارش قرمز رنگ چراغ راهنمایی هر دوشون ساکت موندند ولی یکم بعد نگاه چان از ماشینهای کنارش کنده شدو روی کریس افتاد.
YOU ARE READING
•𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄
Romance☪ خلاصه↶ فراموشی انتخابی، تنها بحرانی نیست که چان باید باهاش در کنار بکهیون، همسر فراموش شده ش، و سه فرزند شیرینشون دست و پنجه نرم کنه. چان حس میکنه اتفاقات اطرافش بشدت آشنان. جوری که انگار قبلا یکبار تمامشون رو زندگی کرده... ☪ عنوان⇜ رویایم را ببین...