☪ ۳۱ ☪

1.2K 455 66
                                    


_ دقیقا کجای این آهنگ قر داره که داری باهاش میرقصی؟

چان با لحن پرتفریح و دستی که زیر سرش ستون شده بود به پسر روبروی میز توالت گفت. بک خیلی وقتا عادت داشت موقع لباس عوض کردن یا خشک کردن موهاش آهنگ بذاره و چان اکثرا باهاش مخالفت نمیکرد. ولی پلی لیستی که پسر کوچیکتر برای امروز انتخاب کرده بود پر از آهنگای ملو و غم انگیز بود و چان جدا نمیفهمید بک چطور میتونه با همچین ریتم‌های کند وآرومی برقصه. همسر قد کوتاه تر همونطور که دکمه‌های پیرهن مردونه و سفیدش رو می بست سمت چانیول دراز کش چرخید ویکی از ابروهاشو بالا انداخت.

_ به این نمیگن قر. بهش میگن تکون دادن اعضای بدن همزمان با ریتم ملایم موسیقی.

چان نیم نگاهی به باکسر سفید رنگ وجذب بکهیون انداخت و پوزخند زد.

_ ولی تو فقط داری کونتو تکون میدی پس اسمش همون قر دادنه.

درست زمانی که بک لباشو برای جواب دادن به حرف چان فاصله داد چیزی از بیرون به در اتاق کوبیده شد و نگاه هر دو مرد رو سمت خودش برگردوند.

_ بون بون؟!

بک بعد از باز کردن در و با دیدن پسربچه‌ی حدودا دوساله‌شون که با لبای بغ کرده و چشمای آبکی تماشاش میکرد لب زد. بونهوا با موهای شلخته وچشمایی که داد میزدند همین چند دقیقه پیش از خواب بیدار شده به پدر قد کوتاهش خیره شدو با نهایت لوسی دو تا بازوهای کوچیکشو بالا اورد. بک که خیلی خوب میدونست منظور بونهوا چیه خم شدو بدن فسقلی و سبز پوش پسرشو بلند کرد.

_ از خواب بیدار شدی؟ ولی صدای آهنگ که تا اتاق شما نمیومد.

_ شاید همینجوری از خواب پریده. بیارش اینجا.

چان با لحن خونسردی گفت و پتوی روی بدنش رو برای شکل دادن یه جای خواب فسقلی کنار خودش بلند کرد. بکهیون همونطور که بونهوای خوابالود رو بین دستاش بالا پایین میکرد خودشو به تخت رسوند و پسرک بدخواب شده‌شون رو تو آغوش چانیول گذاشت.

_ بیا پیش بابایی...

چان با زمزمه‌ی آرومی که زیر لب کرد بونهوا رو گرفت و کنار خودش روی تخت خوابوند. پسربچه لباشو داخل دهنش برد وبا پلکایی که گاه و بیگاه بسته میشدند بدنشو روی تن چانیول کشید. چان با دیدن پسرکش که با پررویی تمام روی شکم پدرش دراز کشیده ولپ تپلش رو به سینه‌ی چان تکیه داده بود به خنده افتاد. انگشتای درشتش رو بین موهای لخت و سیاه بونهوا فرو برد وبا حالت نوازش واری چند مرتبه تکونشون داد.

_ پیتر پن کوچولو...

و گوش نوک تیز و بزرگ بونهوا رو که شدیدا به مال خودش رفته بود بین انگشت شست و اشاره‌ش لمس کرد.

_ یه جایی خونده بودم که درست نیست والدین برای بچه‌هاشون تو سن کم لقب انتخاب کنن.

چان بعد از شنیدن غرغر آروم بونهوا دست از ور رفتن با گوشش کشیدو کمر کوچیکشو نوازش کرد.

•𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄Where stories live. Discover now