chapter 6

751 95 67
                                    

جلوی در وایساده بودیم و به روایتی اون دوتا داشتن لاس میزدن😐 من چقد بدبختم اخه.
جونگ کوک پریده بود بغل تهیونگ و محکم فشارش میداد و منم همونجا مث قارپوز وایساده بودم و نگاهش میکردم.
× تهههههه دلم واست تنگیده بود نفلهههه!
+ ای گوشم! همش ۶ یا ۷ ساعته که رفتم اینو بیارما😐
× حالا هرچییییی!
و بعد سرشو تو سینه ی تهیونگ قایم کرد و تهیونگ هم دستصو رو موهای لختش کشید و نازش کرد.
دیدم اوضاع خیلی دیگه داره داغون میشه پس سرفه ی الکی ای کردم تا یادشون بیاد که منم اونجا عین دسته خر بیصاحاب موندم😐
با شرفه ای که کردم، همونجوری که جونگ کوک تو بغل تهیونگ بود برگشتن سمت من و نیشاصون تا بناگوش باز شد‌.
+ خببببب موچی کوچولو بریم اتاقتو نشونت بدم😁
و دوباره با دوقی بچگانه دست منو گرفت و از پله های اون عمارت گنده و لاکچری دوید بالا.

+ خببببب موچی کوچولو بریم اتاقتو نشونت بدم😁و دوباره با دوقی بچگانه دست منو گرفت و از پله های اون عمارت گنده و لاکچری دوید بالا

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

رفتیم بالا که در یه اتاق رو باز کرد که دهنم وا موند. ما خودمونم ویلای شیکی داشتیم ولی این مثل رویا بود.

+ خب موچی کوچولوی من اینجا اتاق توعه اتاق منم اتاق بعلی عه اتاق کوکی هم پایینه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+ خب موچی کوچولوی من اینجا اتاق توعه اتاق منم اتاق بعلی عه اتاق کوکی هم پایینه. خوشت اومد؟؟؟
- عالیههه!!!
لپام رو کشید و فشار داد.
+ خب خیلی خوبه که خوشت اومد.😁 بیا بریم اتاق منم ببین.
و دست به سینه شد و از اتاقی که اتاق من نام گرفته بود خارج شد و سمت اتاق بعلی رفت که یه در مشکی رنگ رو دیدم. درش رو باز کرد و وارد شدم که هرجی پشم داشتم و نداشتم فر خورد و ریخت.

 درش رو باز کرد و وارد شدم که هرجی پشم داشتم و نداشتم فر خورد و ریخت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oppressed Devil Where stories live. Discover now