کلید

72 13 36
                                    

با انتخاب بعضی راه ها ممکنه با ادمای جدیدی اشنا شیم .

همه به فستیوال رفته بودن فقط من مونده بودم و قرار بود کل تعطیلاتو فیلم ببینم بشینم تو هتل ، ویوی اتاق رو به دریاست خیلی ارامش بخشه .

صدای در اومد و باعث شد از فکرای توی سرم بگذرم .
"کیه؟"
صدای گرفتم رو صاف کردم نمیتونستم در رو روی هرکسی باز کنم ممکن بود قاتل زنجیره ای پشت در باشه .

"هریم"

با شنیدن صداش خیالم راحت شد در رو باز کردم .

"تو چرا نرفتی؟ تو که اهنگای پاپ دوست داری ؟"

دستی داخل موهاش کرد سوالمو جواب داد.

"من باید چند تا ایمیل میفرستادم و به خونوادم زنگ زدم "

اون هیچوقت راجب خونوادش نگفته ...

"میای بریم شام بخوریم؟"

من سوال کردم چون خیلی گرسنه ام بود .

"باشه "

به رستوران رفتیم حس ساحلی داشت ولی به قشنگی کافه ما نبود .

"خونوادت کجا هستن ؟"

نمیخواستم منو ادم خسته کننده ای بدونه پس مجبور بودم کلی وراجی کنم .

"چشایر"

فکر میکردم اونا لندن هستن ولی فکرم اشتباه دراومد.

"تا حالا نرفتم! جای باحالیه ؟"

از پشت شیشه به دریا زل زده بود .

"عالیه ، بیخیالش"

چرا اون از حرف زدن راجب خونوادش قسر در میره .

"کل تعطیلاتو که قرار نیست تو هتل بمونیم ؟"

بلاخره جمله ای رو پروند .

"نه من اومدم اینجا خوش بگذرونم بعد از شام هم قراره به یه کلاب باحال برم "

دروغ گفتم قرار بود کل تعطیلاتو تو هتل بمونم فیلم نگاه کنم .

"خب پاشو بریم "

غذام تموم شد از صندلی بلند شدم به خودم اشاره کردم .

"اینجوری "

به سمت اسانسور رفتیم با لبخند کجی گفت :

"اگه دوست داری برو لباساتو عوض کن "

سوار اسانسور شدیم به اتاقم رفتم تیشرت مشکی ، شرت جین ، کتک براق ، کلاه کابوی و بوت های قرمز رو پوشیدم کلاه کابوی لنا رو هم برداشتم.

به سمت اتاق هری رفتم در زدم اونم لباساشو عوض کرده بود کلاه کابوی رو روی سرش گزاشتم .

"عالی شدی "

با یه چشمک بهش فهموندم .

" تو خیلی خوش استایل هستی ولی این کلاه ها چی میگن ؟"

Breaking Me (Harry styles)Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt