درقبال از دست دادن چیزی ، چیز دیگری بدست خواهی اورد.
بعد از یه روز تلخ کافه از دستمون رفت ولی هری برگشت سه صبحه من تو فکر اون ....
برای اخرین بار گوشیمو چک کردم ، یه پیام دیدم از شخصی بنام 'H'
یعنی تله پاتی شده .
3:03
H:"دارلینگ حالت چطوره"3:03
R:":)چرا نخوابیدی داری به من فکر میکنی"3:04
H:"نمیدونم ..فردا برنامت چیه ؟"3:15:
R:"یه اتفاقایی افتاده من بیکار شدم😭"3:15:
H:"چه اتفاقی افتاده ؟"3:24
R:"😢یه ماه دیگه کافه از دستمون میره"3:24
H:"کمکی از من برمیاد؟"3:27:
R:"😊ممنونم ولی کافه فروخته شده تو خودت خوبی "3:27
H:"من توپم اگه تو سریع تر تایپ کنی ایموجی نزاری"3:27
R:"خب پرسیدی برنامم چیه برای چی پرسیدی 😂چشم سبز"3:28
H:"چشم سبز؟؟"3:29
R:"من اسمتو چشم سبز سیو کردم حالا برنامه چیه😂؟"3:30
H:" سوپرایزه خانم پترسون میام دنبالت"3:31
R:"من عاشق سوپرایزم و عاشق تو"3:32
H:"امیدوارم خواب های خوب ببینی خانم پترسون و گردنبدت مراقبت باشه"با لبخند گوشیو بستم و خیلی راحت خوابم برد.
"ریـــــچل"
صدای اشلی میومد .
"چی میگی؟"
با گیجی از خواب بیدار شدم .
"کم پیدایی چرا زنگ نمیزنی چرا نمیای بریم جایی؟"
روی تخت نشست کت و شالشو دراورد.
"راستش کافه یه ماه دیگه بسته میشه ، دیگه هری من داریم خوب پیش میریم و نایل...جسیکا خیلی چیزا اتفاق افتاده اشلی"
اب دهنشو قورت داد دستشو زیر چونش گزاشت انگار میخواست به همه چی گوش بده .
"نایل کیه؟"
اون نایلو نمیشناخت ولی باید میشناخت چون بهترین ادمه.
"یه دوست خوب که موهای قهوه ای داره چشمای ابی چیز. زیادی ازشون نمیدونم !"
دستی روی موهام کشید .پیشونیمو بوس کرد اون خیلی مادرانه رفتار میکنه .
"اره ریچل زندگی تو هنوز ادامه داره"
لبخند عمیقی زد انگار از ته دل امیدوار به زندگی من بود .
"چرا لنا نیومد ؟"
اون همیشه با اشلیه ."چرا..."
ابروهاشو برد بالا .
"واقعا چرا ؟"
دوتایی شروع به خندیدن کردیم .
دقیقا میدونستیم جواب چرا رو ....
"از وقتی اون پسره میامی پیداش شد اون دیگه از خونه هری بیرون نمیاد صبح تا شب با اونه گیم بازی میکنن سینما میرن راستش اون تورو هم جلو زده تو هری یه ماهه باهمین ولی هیچ حرکتی نزدی حتی تا حالا نبوسیدتت "
ولی منکه یبار بوسیدمش.
"خب که چی ؟"
اون میدونه من زود رنجم پس هیچوقت اذیتم نمیکنه .
"بنظرم بهتره یه حرکت خاص بزنی "منو جلو اینه برد.
"امروز عالی ترین ورژن خودت باش "
بخاطر اینکه نمیدونستم کجا میریم یه شلوار تنگ مشکی رنگ یه تیشرت مشکی که روش نوشته بود فرندز پوشیدم به اینه نگاه کردم انگار چیزیو فراموش کرده بودم ..
چی....
اها رژ قرمز ..
هری پایین منتظر بود مادرم اخطار داد زیاد به کسی اعتماد نکنم.
"اماده ای؟پترسون"
کمربندمو بستم لبخند زدم .
"برو بریم چشم سبز "
هلو گایززز.
معذرت بخاطر دیر اپ شدن و کوتاه بودن پارت به دلایلی فیگوریا .
بنظرتون هری و ریچ کجا میرن دور دور😂😂؟
میگم چطوره شما خواننده های فنفیکو جمع کنم ما هم بریم یه جایی خوش بگذرونیم .
مراقب خودتون باشید فیگوریا.