ممکنه با هر تصمیم کوچیک اتفاق های بزرگی برای اینده بیوفته.
به این فکر کردین که چند تا انتخاب کوچیک باعث اتفاق های بزرگی در زندگیتون شده .د.ا.هری
نمیخواستم به جسیکا خیانت کنم ، این خیانت حساب میشه ولی بوسیدن تصمیم من نبود.
★★★
من نمیتونم این قضیه رو از جسیکا مخفی کنم و براش شکلات های سفید موردعلاقش و گل رز گرفتم .
از ماشین پیاده شدم به سمت اسانسور رفتم .
منو اون قراره بعد از ازدواج تو خونه ی من زندگی کنیم .
چشمام از صحنه ای که دیدم داشت از حدقه بیرون میزد.
"جسیکا"
اون با بهترین دوستم زین روی تخت بودن و این حال بهم زن ترین چیز دنیا بود .
"هری "
اون تیشرتشو پوشید به دنبالم اومد .
من سریع سوار ماشین شدم اون دنیای من بود.
من به همه میگم که مهربون باشن ولی تو این لحظه تو این موقعیت همچین چیزی احتمالش به صفر میرسید .
به خونه رسیدم اولین چیزی که به چشمام خورد عکس دونفره منو جسیکا بود تمرکزمو از دست دادم اون تابلو رو به سمت دیوار کوبیدم.
تا الان هفت لیوان ابجو بالا کشیدم به خودم فوش میدادم .
د.ا.ریچل
اون دیشب منو پس زد سوار ماشینش شد رفت .
فکر کنم دیگه نمیتونم ببینمش شاید دیگه با من حرف نزنه .
من چطور تونستم همچین خریتی کنم کاش اینکارو انجام نمیدادم ولی من همون دختر لجباز سرطانیم مطمئنم اون منو همین میبینه .
"هی ریچل ما اومدیم"
اشلی و لنا یه صدا باهم گفتن .
"خوش اومدین"
"من شراب قرمز میخوام خانم ریچل "
اشلی همیشه مست میکنه و من نمیخوام این اتفاق تو کافه خانم کاترین بیوفته .
"امیدوارم مست نکنی بعدش روم بالا نیاری "
لنا با قهقه های بلند گفت جوری که همه مشتری ها به اون نگاه میکردن .
بعد از اینکه شراب قرمز روی میز گزاشتم .
اشلی دستمو گرفت گفت بشینم .
"راستش من اونو بوسیدم اینجور چیزا .."
نمیخواستم توضیح بدم"اینجور چیزا ؟"
لنا با تعجب پرسید."اونم گزاشت رفت "
"چه ادم احمقی "
اب دهنمو قورت دادم .
"لنا خفه شو اون اصلا احمق نیست "
سعی کردم از اون دفاع کنم .
و میدونم پرونده منو به یه دکتر دیگه میده .
هلو گایززز چطورین😂
داستان خوب پیش میره یا چی؟؟
مراقب خودتون باشید
هرچهارشنبه یه پارت اپ میشه😂از صبر شکیبایی شما بسیار سپاسگزارم .