برای این پارت آهنگ tonight از jin رو پیشنهاد میکنم بهتون
(عاشق آهنگشم و اینکه با این پارت قشنگه :]] )لوکیشن رو باز کردم و و سریع ماشین رو که جلو خونه جین خاموش کرده بودم،رو روشن کردم و راه افتادم سمتش
بعد ۱۰ دیقه رانندگی با سرعت بالااا، رسیدم
سریع رفتم پارک کردم تو پارکینگ بیمارستان و پیاده شدم
وارد بیمارستان شدم
نامجون: سلام، ببخشید کیم سوک جین تو کدوم اتاقه؟
پذیرش: سلام آقا، شما چه نسبتی باهاشون دارید؟
نامجون: از دوستاشم
پذیرش: آهان، همین طبقه اتاق ۴۵
نامجون: مرسی
و بعدش با دو رفتم سمت اتاق
وقتی دم در اتاق رسیدم ، نفس عمیقی کشیدم و در زدم
اما آروم در زدم که اگر خوابه بیدار نشه
عجیب بود چون وقتی اومدم بقیه دوستاش نبودن
وقتی دیدم صدایی از اتاق بیرون نیومد، آروم در رو باز کردم که با دیدن صحنه ی روبه روم نفسم بند اومد
جین چشماش رو بسته بود و خوابیده بود و سرم تو دستش بود، لبای قلوه ایش رو به سفیدی می زد
رفتم رو صندلی تو اتاقش نشستم و همین طور زُل زده بودم به زمین
تو فکر بودم
تو فکر اینکه ینی چی شد که پاش به این اتاق باز شد؟
ینی کسی اذیتش کرد؟
نه نه نباید اینطور باشه، من به خودم قول دادم مراقبش باشم،درسته خیلی نشده از آشناییمون اما به خاطر آسیب هایی که دیده، خیلی اذیت و ناراحت شدم براش
معمولا آدم دل سوزی نیستم اما وقتی اون صحنه ای که جین تو بغلم گریه می کرد ، میاد تو ذهنم، اعصابم میریزه به هم
هوووف
مگه این بچه چیکار کرده
با شنیدن ناله ای گوشام تیز شد
بعد از اینکه آنالیز کردم ک این صدا از کی میتونه باشه، سریع سرم رو آوردم بالا نگاهم رو چشمای بازش افتاد که برقی توش بود، برقی بدون هیچ حسی
جین: نا..مج.ون
سریع رفتم کنار تختش و رو پاهام خم شدم که هم سطحش بشم
من: جین، خوبی؟..چی شد، چرا اینجایی ط بچه،میدو...
با دیدن اشکایی ک از چشماش افتاد دلم ریخت
من: جین..جین خواهش میکنم، گریه نکن، بام حرف بزن، وایسا برم پرستار رو صدا کنم
از جام پاشدم که دستم اسیر دست جین شد
جین: نَ..رو..لط..فا
نگاهی به دستامون کردم
نشستم کنارش رو تخت
نامجون: چشم..میشه..بهم بگی دقیقا چه اتفاقی افتاده که اینجایی؟
جین: نامجون
نامجون: جانم
جین: من..من..نمی دونم..(گریههه) نمی دونم چرا...اینجام...هی..چی..یادم نمیاد
و بعد سرش رو انداخت تو بغلم و شروع کرد که گریه کردن
نامجون: گریه کن جین،اما حواست باشه، زیادیش باعث میشه باز از هوش بری..راستش..تحمل دیدنت تو اون وضع برام سخته..ببین..فقط منو تو اینجاییم خب؟ الان هرچی دلت می خواد بگو..خودتو بهتره خالی کنی پسر
جین: نامجون🥺😭
من: جانم جین
جین: مرسی..مرسی الان کنارمی..انقد بام خوبی..برات جبران میکنم
من: جینننننن!! نباید تشکر کنی، وظیفمه، من..من دوست دارم بام راحت باشی..بلاخره ما باهم دوست شدیم دیگ نه؟
جین با چشمای اشکی تو چشمام نگاه کرد و گفت
جین: اوهوم
من: خب خوبه،پس بام مث غریبه ها رفتار نکن اوکی؟
جین: باش، ببخشید بابت این
و به لباسم اشاره کرد که خیس بود
نامجون: اوه😐
بعد زدم زیر خنده
جین: چیه
نامجون: چیزی نیس، فقط اگر شیر آب رو باز می کردم و لباسم رو می زاشتم زیرش انقد خیس نمیشد ک الان شد
و بعد زدم زیر خنده که جین هم شروع کرد به نخودی خندیدن( نویسنده به فنا رفت)
ینی حاضرم با کل دنیا شرط ببندم که اون لحظه جین شده بود کیوت ترین فرد تو دنیا
جو گیر شدم و با انگشت اشارم زدم رو بینی کوچیک جین
که یهو چشمای دوتامون گرد شد
فااااعک اگ جین بدش اومده باشه چیییی؟ اگ ازم بدش بیاد دیگ چییی؟ خدااا چرا منو هی جو میگیره
قلبم تا چند دیقه دیگ فک کنم قرار بود از جا در بیاد
هوف هوف
تو این افکار مزخرف بودم دیگ صدای خنده آرومی شنیدم
نگاهی به جین انداختم که میون خنده هاش گفت
جین: نگران نباش( خندههه) بدم نیومد، جنبه ام بالاست، یادمه مامانمم بعضی اوقات این کارو میکرد
و بعدش لبخند ملیحی زد و برق تو چشماش که حاصل از اشکای جدیدش بود از نگاهم دور نموند
دوباره سرش رو گذاشت رو سینم و هق هقاش شروع شد
در همین حین کوک در حالی که داشت با مبایلش حرف می زد وارد اتاق شد و خشک شد
با چشم ابرو بش اشاره دارم که آروم باشه
با اینکه قشنگ اینو از چشماش خوندم که براش عجیب بود من کیم، سَری تکون داد و در رو باز کرد که دسته در از دستش سُر خورد و صدایی ایجاد کرد
کوک: لنتی
جین سرش رو از تو بغلم بلند کرد
جین: کوک
کوک: جینی
جین: تو اینجا چیکار میکنی؟..مگه پیش خانوادت نبودی بچه□><□><□><□><■><□><□><□><□
سلامممم
اینم از پارت جدید که قولشو دادمممبه مناسبت 2k شدنننمون، این پارت مومنت نامجینی داشت
کاور هم که عوض کردم براتون
❤اصن ببینید چه نویسنده ی خوفیم بَلاتون🥺
(شاهده بچه گونه حرف زدن نویسندش هستید)حس میکنم نامجینی ها مث من نیاز به آب قند دارن
:::)
دوستون دارم
💜💜
YOU ARE READING
"Interesting life"
Fanfictionجین: "ممنون جونی، که برام اون حرومزاده رو پیدا کردی" نامجون: ~من برای تو هرکاری میکنم عشق من تو فقط اراده کن!~ کاپل اصلی: نامجین کاپلای فرعی: کوکوی _ یونمین ژانر: صافت، هپی اند، اکشن، درام، ماجراجویی، جنایی، امپرگ، (اسمات) دارای چند فصل( توی همین...