⚠️اخطار: این پارت حاوی محتوای 18+ می باشد، در صورت دوست نداشتن یا پایین بودن سن از این پارت رد بشید⚠️
تول در حالی که داشت به کلاس ها سرکشی می کرد حواسش رفت سمت پنجره و نگاهش به باشگاه افتاد، بیخیال سرکشی به باقی کلاسا شد و رفت سمت باشگاه، وارد راهروی رختکن و حموم باشگاه شد، هنوز یه قدم جلوتر نرفته بود که مکس جلوش ظاهر شد و نیشخندی زد:
- اوه مستر پاکورن... افتخار دادید اومدید....
تول نگاهی به اطراف کرد:
- وقتی دو روزه نه میای خونه و نه جواب پیامم رو میدی باید بیام تو مدرسه سراغت....
مکس عصبی موهاش رو داد عقب:
- کی بود گفت که نمی خواد منو ببینه؟... خودت نخواستی وگرنه می دونی که چقدر برای من سخته دوری از تو....
تول دوباره نگاهی به راهرو انداخت و دست مکس رو کشید برد داخل رختکن پسرا:
- برای منم سخت بود... لعنت دو شبه نمی تونم بخوابم....
مکس دستش رو روی صورت تول گذاشت:
- فکر کردی من خوب خوابیدم؟... تمام مدت در نبودت خسته و کلافه بودم....
تول دست مکس رو توی دستش گرفت:
- دلم برات تنگ شده بود عزیزم....
مکس تول رو بیشتر توی آغوشش کشید:
- دلم می خواد دل تنگیم رو همینجا برطرف کنم....
تول نگران نگاهی به اطراف کرد:
- کسی میبینه مکس... این قهرمون هم سر همین مراعات نکردنات بود....
مکس یه بوسه کوچیک روی لباش زد:
- اولا که تمام مدرسه می دونن من و تو باهم ازدواج کردیم و دوما بیشتر شاگردای این کلاس منو تو رو دیدن... می دونی که بچه های محبوبمن....
تول چشم هاش رو چرخوند:
- آره فقط شاگردای عزیزت روزی صد دفعه با شیطنتاشون منو دق می دن... فقط کافیه یه سوتی دیگه بدیم جلوشون بعدش می خوان باج هم بگیرن....
مکس سرش رو توی گردن تول برد، دستاش از کمر تول پایین تر می رفت، باسن تول رو توی دستاش گرفت، زیر گوش تول رو بوسید:
- عزیزم... انقدر جدی نباش....
تول عقب عقب می رفت تا برن پشت کمدا:
- از دست تو مکس....
مکس باسن تول رو چنگ زد و زیر گوشش به حرف اومد:
- می خوای بگی دوست نداری؟
حتی نگاه مکس هم می تونست تول رو تحریک کنه :
- لعنت... نمی تونم بهت نه بگم....
تول سر مکس رو توی دستاش گرفت و لب هاشون رو بهم وصل کرد، تول عقب تر رفت تا اینکه صدای برخوردشون به کمد اومد، بوسشون داغ تر شد مکس زبونش رو وارد دهن تول کرد، صدای نفس ها و بوسه داغشون توی رختکن می پیچید.
YOU ARE READING
Class A3
Fanfiction▫️مقدمه : درست لحظه ای که فکر می کنی نیازی به کسی و چیزی نداری و خودت کافی هستی ، عشق میاد سراغت و زندگیت رو وابسته به یه شخص می کنه :) .. 📌 وضعیت : پایان یافته