تقریبا ساعت ده شب بود، اما هنوز تعداد زیادی از مردم در خیابون ها بودن. شیائو جان به همراه وانگ ییبو در خیابون قدم برداشت. در اون طرف خیابون، تمام تاکسی ها پر شده بودن، و پیدا کردن ماشین خیلی بسیار دشوار به نظر می رسید.
هر دو نفر اونها به سمت گوشه ی خیابون قدم برداشتن، و یکی از کوچه ها که به جلو امتداد یافته بود بن بست به نظر می رسید. وانگ ییبو از حرکت ایستاد، و سرش رو به سمت شیائو جان برگردوند تا بپرسه، "چی میخوای بخوری؟ تصمیم گرفتی؟"
"نه." شیائو جان به سرعت پاسخ داد. واقعا گرسنه به نظر نمی رسید.
"گرسنه نیستی؟" وانگ ییبو پرسید، کمی گیج به نظر می رسید. سه مرد میانسال که سوار دوچرخه بودن از کنار اونها گذشتن، و فریاد زدن، "راه باز کنین، ببخشید." وانگ ییبو دستش رو دراز کرد و به سمت شیائو جان اشاره کرد تا اون کمی حرکت کنه.
"گشنمه، ولی نمیدونم چی میخوام بخورم."
وانگ ییبو مکثی کرد، و به رستوران نودل چونگ چینگی که جلوشون بود اشاره کرد و پرسید، "این چطوره؟"
شیائو جان خوردن نودل چونگ چینگی رو دوست داشت، و در گذشته هم معمولا برای خوردنش در نیویورک می رفت. اون رستوران تا ساعت سه صبح باز می موند، و به خاله ای که اهل چونگ چینگ بود و بیست سال آمریکا مونده بود، تعلق داشت.
اولین باری که اونجا رفت، وانگ ییبو کسی بود که اون رو اونجا برده بود. اون زمان، شیائو جان مدام درباره ی این که میخواد نودل چونگ چینگی بخوره حرف می زد، اما نمی دونست که کجا میتونه پیداشون کنه. وانگ ییبو پرس و جو کرده بود، و بالاخره اون رستوران رو پیدا کرده بود.
اگرچه نمی شد گفت که مزه اش خیلی اصیله، اما از هیچی بهتر بود؛ حداقل، شیائو جان بالاخره تونسته بود نودل چونگ چینگی بخوره.
دونستن این موضوع مهمه که قبل از رسیدن بهش، شیائو جان به حدی هوسش رو کرده بود که ناگهان وسط عشق بازی گفته بود میخواد نودل چونگ چینگی بخوره!
اون زمان، هر دو تازه شروعش کرده بودن.
"میخوام نودل چونگ چینگی بخورم، مم....."وانگ ییبو تازه همون لحظه عمیق درونش حرکت کرده بود، و شیائو جان به وضوح به حدی تحریک شده بود که هر لحظه ممکن بود منفجر بشه و تا حد کبود کردنش به بازوی وانگ ییبو چنگ زده بود. اما از دهانش، ناگهان همچین جمله ای بیرون اومد.
کی همچین چیزی رو وسط سکس به زبون میاورد؟ وانگ ییبو فکر کرد، در تمام دنیا تنها شیائو جان بود که این قابلیت رو داشت.
اون رستوران رو پیدا کرده بود و اون رو تا اونجا برده بود، اما وضعیت اون لحظه طوری بود که، شیائو جان به وانگ ییبو اجازه داده بود تا یک بار بدون کاندوم انجامش بده.
YOU ARE READING
听候发落; As You Wish
Fanfiction破镜重圆 (pò jìng chóng yuán) پو جینگ چونگ یوان معنی لفظی: بهم چسباندن قطعات آینه ای شکسته شده معنی اصطلاحی: بهم برگشتن زوجی که از هم جدا شدن یا طوری که دو نفر میتونن از هم جدا بشن و بزرگ شن، و بعد همدیگه رو پیدا کنن و دوباره کنار هم قرار بگیرن...