Extra 1: Anonymous Darling

1.1K 165 264
                                    

قبل از خوندن این چپتر بگم که اکستراها لزوما بعد از داستان اصلی اتفاق نیوفتادن، ممکنه از زمان گذشته باشن، ممکنه از آینده باشن، در کل تکه‌هایی از تایم‌های مختلف داستان هستن~ که خوندنشون رو حتما پیشنهاد میکنم..

____________________________________

1.

دو ساعت پیش از فرود اومدن هواپیما، شیائو جان از خواب بیدار شد.
هوای داخل کابین هواپیما خیلی خوب نبود، و سرتاسر بدنش از نشستن روی صندلی درد گرفته بود، سرش هم کمی گیج می‌رفت. شاید به این دلیل بود که مدت زیادی از زمانی که پرواز طولانی داشت، گذشته بود؛ پس از سوار شدن به هواپیما کمی شراب نوشیده بود، بنابراین بدنش به این شرایط عادت نداشت.

کمی روش رو برگردوند، و دریچه پنجره رو بالا زد. آسمان بیرون کاملا تاریک بود، و هیچ چیزی دیده نمی‌شد.
در حال حاضر، در طرف دیگر زمین، نیمه شب بود‌

کابین هواپیما خیلی تاریک بود، تمام چراغ‌ها خاموش شده بودن، و کابین به طور ویژه‌ای ساکت بود. تنها می‌تونست صدای سایر مسافرها رو بشنوه. مرد میانسالی که جلوی شیائو جان نشسته بود به طرز ویژه‌ای بلند نفس می‌کشید، و کمی پر سر و صدا بود.

دستش رو بلند کرد، چراغ بالای سرش رو روشن و نورش رو تنظیم کرد. سپس به کنار نگاه کرد. مادرش که زیر پتو به خواب رفته بود کنارش بود.

شیائو جان دیگر اصلا خواب آلود نبود. هندزفریش رو داخل گوشش گذاشت، و روی اسکرینی که پشت صندلی رو به روییش قرار داشت ضربه زد. از روی بی حوصلگی با کنترلش ور رفت، سعی کرد فیلمی انتخاب کنه که بتونه زمان باقی مونده پرواز رو باهاش بگذرونه.

در نهایت فیلم اروپایی رو انتخاب کرد که خیلی معروف به نظر نمی‌رسید. کمی بیشتر از ده دقیقه تماشا کرد؛ تو فیلم همه با زبان اسپانیایی صحبت می‌کردن، حرف‌های صدادار روی هم می‌غلتیدن و شیائو جان حتی یک کلمه رو هم نمی‌فهمید.

گذشته از همه اینها، در این زمان، نباید به وانگ ییبو فکر می‌کرد.
اما جلوی فکرش رو هم نگرفت، و به اون فکر کرد؛ شاید به این دلیل بود که واقعا چیز دیگری برای فکر کردن نداشت.

زمانی رو به یاد آورد که دل وانگ ییبو براش تنگ شده بود، بنابراین از نیویورک به لس آنجلس رفت، و سپس هر دو با هم به نیویورک برگشتن.

وانگ ییبو به محض سوار شدن به هواپیما خوابش برد، اما شیائو جان نمی‌تونست بخوابه، بنابراین کنارش مشغول تماشای یک فیلم شد؛ که برحسب اتفاق اون فیلم هم اسپانیایی بود، شخصیت‌های فیلم بی وقفه با هم صحبت می‌کردن، انگار که مشغول دعوا بودن.

شخصی که کنارش خوابیده بود دست به سینه بود، و سرش به سمت شیائو جان کج شده بود. مویی که صبح همون روز پیش از ترک کردن هتل شسته شده بود هنوز کمی بوی شامپوی هتل می‌داد، و گاهی اوقات به گردن شیائو جان کشیده می‌شد.

听候发落; As You WishWhere stories live. Discover now