chapter21

124 18 8
                                    


❌اخطار: لایت اسمات، استفاده از مواد مخدر، صحنه های دلخراش.

لوکی: بکش بالاااا

استیون‌ زد زیر خنده و به کوکائین های جلو دستش که روی میز بود نگاه کرد

استیون:من همین الانشم پنج لاین کشیدم!!

لوکی: پوسی نباش!

استیون: هیییی مراقب حرف زدنت باش!

استیون یکی از لاین های بلند رو فوری اسنیف کرد و همون موقع تونی از سرویس بهداشتی اومد بیرون. تونی گفته بود حالش بهم می خوره و حقیقتا نمی دونستن چشه و اما می دونستن که نئشگی حالت تهوع رو بد تر می کنه. استیون با دیدن تونی با ذوق داد کشید

استیون:برگشتی!!!

تونی اخم هاش رو توی هم برد و کنار لوکی نشست

تونی:همه جا بالا اوردم

لوکی با چندش توی صورت تونی زد و از خودش دورش کرد

لوکی:اییییییی

استیون: بهتره که گند کاریت رو‌ تمیز کرده.... باشی باکو(مغرور، زورگو، بد دهن.)

تونی: باکو صدام نزن. هیچ وقت!

تونی با خنده سرش رو پایین گرفت تا کمی کوکائین بکشه

لوکی:مگه تو مریض نبودی؟ فکر نکنم مواد برات خوب باشه.

تونی با خنده لوکی رو هول داد

تونی:خفه شو بابا.

استیون با ذوق دست هاش رو بهم کوبید

استیون:بیشتررر!!!!

لوکی:فکر کنم این آخرین بستمون باشه.

لوکی آهی از سر ناراحتی کشید چون می دونست تا نیم‌ ساعت آینده بیشتر احتیاج دارن.

استیون: فاکک. چی کار کنیم پس؟

لوکی از جاش بلند شد و سمت اتاق استیون رفت تا لباس بپوشه. لوکی لباس های راحتیش رو با یک لباس کوتاه عوض کرد و شروع به آرایش کردن کرد. در همون حین استیون و تونی مشغول اون یک‌ ذره کوکائینی بودن که مونده بود. استیون با انگشت کوکائین روی‌میز رو‌ جمع کرد و لیسش زد

تونی: انگار واقعا مشکل داری برو(bro)

استیون با صدای بلند زد زیر خنده

استیون:تو واقعا خوشگلی. صورتت...‌‌ زیادی بی نقصه(🙂)

تونی:مرسی، منم از صورت تو خوشم‌ میاد. واناا فاک؟

استیون: البته!

از اونجایی که هر دو می دونستن شوخی ای بیش نیست، زدن‌ زیر خنده. لوکی با ظاهر هرزه مانندش وارد پذیرایی شد و توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد.

EmeraldWhere stories live. Discover now