❌اخطار: لایت اسمات، استفاده از مواد مخدر، صحنه های دلخراش.لوکی: بکش بالاااا
استیون زد زیر خنده و به کوکائین های جلو دستش که روی میز بود نگاه کرد
استیون:من همین الانشم پنج لاین کشیدم!!
لوکی: پوسی نباش!
استیون: هیییی مراقب حرف زدنت باش!
استیون یکی از لاین های بلند رو فوری اسنیف کرد و همون موقع تونی از سرویس بهداشتی اومد بیرون. تونی گفته بود حالش بهم می خوره و حقیقتا نمی دونستن چشه و اما می دونستن که نئشگی حالت تهوع رو بد تر می کنه. استیون با دیدن تونی با ذوق داد کشید
استیون:برگشتی!!!
تونی اخم هاش رو توی هم برد و کنار لوکی نشست
تونی:همه جا بالا اوردم
لوکی با چندش توی صورت تونی زد و از خودش دورش کرد
لوکی:اییییییی
استیون: بهتره که گند کاریت رو تمیز کرده.... باشی باکو(مغرور، زورگو، بد دهن.)
تونی: باکو صدام نزن. هیچ وقت!
تونی با خنده سرش رو پایین گرفت تا کمی کوکائین بکشه
لوکی:مگه تو مریض نبودی؟ فکر نکنم مواد برات خوب باشه.
تونی با خنده لوکی رو هول داد
تونی:خفه شو بابا.
استیون با ذوق دست هاش رو بهم کوبید
استیون:بیشتررر!!!!
لوکی:فکر کنم این آخرین بستمون باشه.
لوکی آهی از سر ناراحتی کشید چون می دونست تا نیم ساعت آینده بیشتر احتیاج دارن.
استیون: فاکک. چی کار کنیم پس؟
لوکی از جاش بلند شد و سمت اتاق استیون رفت تا لباس بپوشه. لوکی لباس های راحتیش رو با یک لباس کوتاه عوض کرد و شروع به آرایش کردن کرد. در همون حین استیون و تونی مشغول اون یک ذره کوکائینی بودن که مونده بود. استیون با انگشت کوکائین رویمیز رو جمع کرد و لیسش زد
تونی: انگار واقعا مشکل داری برو(bro)
استیون با صدای بلند زد زیر خنده
استیون:تو واقعا خوشگلی. صورتت... زیادی بی نقصه(🙂)
تونی:مرسی، منم از صورت تو خوشم میاد. واناا فاک؟
استیون: البته!
از اونجایی که هر دو می دونستن شوخی ای بیش نیست، زدن زیر خنده. لوکی با ظاهر هرزه مانندش وارد پذیرایی شد و توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد.
YOU ARE READING
Emerald
Fanfiction✔اسم:امرالد(زمرد) ✔مقدمه: عشق می تونه نابودت کنه...مجبورت می کنه کار هایی رو انجام بدی که هیچ وقت تصورش رو هم نمی کردی...استیون این رو با تجربه شخصیش و به بد ترین شکل ممکن می فهمه. ✔شیپ اصلی:استرنج فراست ✔شیپ فرعی:آیرون فراست، استاکی، آیرون ویدو ✔شخ...