اخطار:اسمات، استفاده از مواد مخدراون شب، اون دو نفر کنار هم روی تخت استیون و توی بغل هم دیگه خوابیدن؛ استیون تمام شب لوکی رو محکم بغل گرفته بود و لوکی هم با این مسئله مشکلی نداشت و متقابلا استیون رو بغل کرده بود.
اون دو نفر بالاخره بعد از مدت ها تونسته بودن با آرامش بخوابن و این چیزی بود که استیون می خواست هر شب داشته باشتش.
.
.
.استیون چشم هاش رو باز کرد و متوجه جای خالی کنار دستش شد و فکر کرد لوکی رفته اما کمی که تمرکز کرد، صدای موسیقی رو که از بیرون می اومد شنید و فهمید لوکی قبل اون بیدار شده و داره به آلبوم هاش گوش می ده.
استیون با شنیدن آهنگ sex on fire لبخندی زد و از جاش بلند شد و با همون باکسری که پاش بود از اتاق بیرون رفت. آشپزخونه اش دقیقا رو به روی اتاق خوابش بود پس حدود بیست فیت اون ور تر لوکی رو دید که داشت با سوییشرتی که از دیشب تنش بود، توی آشپزخونه می رقصید. استیون با لبخند و بدون این که لوکی بفهمه نزدیکش رفت و متوجه پودر های سفیدی که روی میز نهارخوریش پخش شده بود شد و توی دست لوکی هم یک استرا* دید و همون موقع لوکی در حالی که داشت می رقصد سرش رو روی میز خم کرد و یکی از لاین ها رو اسنیف کرد. لبخند استیون با دیدن مواد ناپدید شد؛ اون نمی خواست مواد توی خونه اش باشه و صد البته نمی خواست لوکی اونا رو بکشه اما چجوری باید جلوش رو می گرفت؟لوکی چرخید و با دیدن استیون لبخند دلربایی زد و سمتش رفت و لب هاش رو بوسید
لوکی:صبح بخیر لاو
و خب بزارین بگم که یک استرا هم سمت استیون گرفت
استیون:آمم... نه، مرسی!
لوکی زد زیر خنده و دست استیو رو گرفت و مقابل میز کشوندش و یک استرا توی دستش گذاشت
لوکی:اینجوری نباششش
استیون به قیافه ی نئشه ی لوکی نگاه کرد و یادش اومد خودش موقع نئشگی چه حس خوبی داشته و برای همین ترغیب شد انجامش بده
لوکی:زود باش بیبی، بیا بترکونیم!
استیون استرا رو گرفت و خیلی سریع یک لاین رو اسنیف کرد و همون احساس آشنا رو که دو هفته حس نکرده بود، توی دماغش و تمام سلول هاش حس کرد
لوکی:برای امروز برنامه ای چیزی داری؟
استیون:قراره امروز رو با ثور و کلینت بگذرونم که البته قرارمون عصره.
لوکی: اوه... دوست هات از من خوششون نمیاد!
استیون:اونا_ اونا فقط به آدم هایی مثل تو عادت ندارن، فقط همین..
لوکی: اون ها فکر می کنن من تاثیر بدی روی تو می زارم اما تا زمانی که تو ازم خوشت بیاد من مشکلی ندارم
YOU ARE READING
Emerald
Fanfiction✔اسم:امرالد(زمرد) ✔مقدمه: عشق می تونه نابودت کنه...مجبورت می کنه کار هایی رو انجام بدی که هیچ وقت تصورش رو هم نمی کردی...استیون این رو با تجربه شخصیش و به بد ترین شکل ممکن می فهمه. ✔شیپ اصلی:استرنج فراست ✔شیپ فرعی:آیرون فراست، استاکی، آیرون ویدو ✔شخ...