*جنی *
قبل اینکه دور بشه داد زدم :یاااااا دستم بد آسیب دیده نمیخوای کمکم کنی برم پیش دکتر؟
ایستاد ولی بدون اینکه سرشو برگردونه گفت :چرا باید بهت کمک کنم خودت برو، دستت آسیب دیده پات چه چلاق نشده.
آیش این چرا اینجوری عه
-خب حداقل بگو اتاق پزشک مدرسه کجاس اونجارو نشونم بده.
دروغ گفتم وگرنه میدونستم فقط میخواستم باهام بیاد.
+برو از یکی دیگ بپرس به من چه.
سریع خودمو بهش رسوندم و دستم رو دور بازوش پیچوندم.
چشماش گرد شدو با عصبانیت نگام کرد خواست دستشو برداره که گفتم :نمیشه، تو باید بهم نشون بدی، نگا دستم ورم کرده... کس دیگه ای هم اینجا نیست بیا دیگ منو ببر.
آیش بهش نزدیک شدم قلبم داره عین دیوونه ها میزنه امیدوارم صداشو نشنوه
+نکنه میخوای اون یکی دستتم بزنم داغون کنم، همین الان ولم کن.
محکم تر دستشو نگه داشتم و کشوندمش -اشکال نداره بعدا بزن داغون کن فقط بیا منو ببر دستم خیلی درد میکنه ای.
یه نگاه به دستم انداخت
+هوف باشه بیا بریم فقط دستمو ول کن.
اه کاشکی پام آسیب دیده بود اونجوری میتونستم بیشتر دستشو بگیرم
دستمو آروم از دستش جدا کردم.__________________
*جیسو *
ايش احمق دست و پا چلفتی
به من چه که تورو ببرم، ايش،
+خب بیا اینم اتاق دکتر کیم.
رومو کردم اونور و رفتم که داد زد - ممنونم
رفتم تو کلاس و کنار یئوپ نشستم
+سلام
×عه نونا کی اومدی نفهمیدم
+بایدم نفهمی آقای جئون جونگکوک چون داشتی با بک مسابقه کشتی شست میگرفتی، شما دوتا سال دیگ میرید دانشگاه و الان نگا وضعتون رو، به خدا اگه یکی بیرون بینتتون فک میکنه دبستانی هستید، ایش
%چرا انقد عصبیی، البته همیشه عصبانیی ولی امروز یکم انگار چیزی شده عصابت خورده، چی شده؟
+ته ول کن واقعا عصاب ندارم
×ته ته ولش کن اون کی درست حسابی تعریف کرده و با ما حرف زده خير سرمون دوستای بچگیشیم
+کوووککک تنت میخاره نه؟
=باشه باشه، نونا ولش کن اون دیوونس
بک گفت و خندید و اومد آروم شونمو ماساژ داد که دستشو پس زدم گفتم +بک نمیخواد برو سر جات الان آقای کیم میاد تو دوباره تنبیهت میکنه ها
=نونا تنبیه کنه چیزی تغییر نمیکنه که خخخخخخ_______________________
دکتر کیم داشت دستمو میبست و گفت چیز خاصی نشده فقط ضرب دیده،
&خب بفرما اینم از این
-خیلی ممنون
&میتونی بری ولی مراقب دستت باش احتملا دو روز دیگ خوب میشه
-ممنون
تعظیمی کردم از اتاق بیرون اومدم داشتم درو میبستم که گوشیم زنگ خورد
-سلام رزی
÷سلام جنی.... اممم میشه بیای پشت مدرسه یه کار مهم باهات دارم
-چی شده؟ آخه الان آقای کیم میره کلاس
÷امروز آقای کیم نیومده، خواهش میکنم بیا به کمکت نیاز دارم
-باشه الان میام"پشت مدرسه"
- رزي؟ چیشده اتفاقی افتاده؟
÷دستت چی شده؟
-چیز خاصی نیست بگو.... تو چرا انقد زیر چشمات گود رفته؟ دیشب نخوابیدی؟
÷بیا بشین.... نه نخوابیدم.. کل دیشب داشتم فک میکردم نمیدونم چم شده
-چیشده
÷اممممم... نمیدونم.... یعنی میدونم ولی نمیدونم
-وا يعنی چی خخخخ (مثلا خندید)
÷نمیدونم.... ببین هر وقت لیسا رو میبینم یه جوری میشم
-چجوری؟
÷یهو همه جا گرم میشه.... قلبم خیلی سریع میزنه...... هر وقت اونو میبینم که با کسی حرف میزنه یا کسی بهش دست میزنه دیوونه میشم و دلم میخواد دست طرفو بشکونم....
YOU ARE READING
Light in the dark(jensoo)
Fanfictionقسمتی از فیک : مثل یه روشنایی اومدی تو تاریکی زندگی من تو یهویی اومدی و منو از اون تاریکی دنیای خودم کشیدی بیرون، تو تکتک دیوارایی که دورم چیده شده بودن رو خراب کردی و قلبم و روحمو تصرف کردی. ولی الان 6 ماهه که اون لبخندت و چشمهای گربه ایت که منب...