💭 فلش بک 💭
🌺 جونگین 🌺
با بلند شدن سر و صدا از روی نیمکت حیاط بلند شدمو به سمت ورودی عمارت رفتم ، به محض ورودم پدر فریاد زد
- بهت گفتم بیرون بمونی جونگین
خواهرم با یک چمدون توی دستاش به سختی از پله ها پایین می اومد
خودمو به مادرم رسوندمو کنار گوشش گفتم :
- نونا داره کجا میره ؟با عصبانیت کنارم زد و گفت :
- خواهرت قرار نیست جایی برهبحث بین پدر و نونا بالا گرفته بود
- اون پسر خوبیه پدر ، شما و عمو کی می خواین دست از این بدبینیتون بردارین ؟
بابا درحالی که پایین پله ها ایستاده بودو دستشو به تاج مبل تکیه داده بود با عصبانیت گفت :
- اجازه نمیدم خونه رو ترک کنینونا پله های آخرو تموم کرد و دسته ی چمدونشو باز کرد
- پدر خواهش میکنم ، فقط میخوام یه مدت تنها باشم من به سن قانونی رسیدم و شما نمیتونین جلومو بگیرین
اینبار مادرم دخالت کرد
- چقدر میخوای این موضوعو کش بدی یونا ؟
- فقط سه ماه میرم ،لطفا بذارین تنها باشم
بیست دقیقه بعد خواهرم همه رو به این کوچ کوتاه مدت راضی کرد
جلوی درب وقتی چمدونشو توی ماشین میگذاشت ازش پرسیدم
- واقعا می خوای سه ماه خونه نیای ؟
صندوق عقبو بستو گفت :
- خیلی زود برمیگردم ، مگه میتونم زیاد ازت دور باشم !توام قول بده بهم سر میزنی باشه ؟
سرمو تکون دادم
مثل همیشه ناراحتی رو از چشمام خوند ، ماشینو دور زد ، بهم نزدیک شد و دستامو توی دستاش گرفت
- لویانگ آدم بدی نیست جونگین خودت که شنیدی سهونم اونروز حرفای منو تایید کرد اما پدر مثل همیشه نمیخواد قبول کنه
به چشماش نگاه کردم و پرسیدم
-سهون گفت با برادر لویانگ دوسته ،این درسته ؟
نونا با لبخندی گفت:
-اوهوم اسمش لوهانهسعی کردم به ذهنم فشار بیارم
-آره چند باری اسمشو از بکهیون شنیدم
همین طور که دستم توی دستاش بود منو به سمت خودش کشیدو توی بغلش جا داد
- این مدت کجا میمونی نونا؟
همزمان با جواب دادن ازم فاصله گرفتو پشت فرمون نشست
- میرم به آپارتمان خودم
ESTÁS LEYENDO
Swear to Love and Sin 💔 Season 1 💔
Fanfic📜 مقدمه 📜 تقدیم به تو ... کوچولوی دوس داشتنی من ! روزی این دفتر به تو میرسه میخوام برای یک بارهم که شده برگه هایی که لمس کردم دستای حالا بزرگ شده ی تو رو حس کنن شاید عشقی که از روز اول نگاهمو به برق خیره کننده ی چشمات پیوند زد میون این کاغذا جرقه...