💭 فلش بک 💭
🌹لوهان 🌹
همه چیز از خوابگاه دانشگاه شروع شد
کارتُن های سنگین وسایلو به سختی از پله ها بالا کشیدم ، تقریبا به پاگرد طبقه سوم رسیده بودم که به جسم سختی برخورد کردم ، قبل از این که همه چیز نقش زمین بشه یکی دستاشو محکم دورم پیچیدو کارتن های معلق بین بدنامون قفل شد
با کنجکاوی سرمو به سمت راست خم کردم تا از پشت جعبه ها ناجیمو ببینم
به فاصله چند میلیمتری صورتم ، چهره خندان پسریو دیدم که بهم چشمک میزد ، آروم کمرمو رها کرد و گفت :
- بذار کمکت کنمکارتن ها رو از دستم گرفت و روی پاگرد گذاشت
هنوز از شُک سقوط احتمالی چند لحظه پیش نفس نفس میزدم که دستشو به سمتم دراز کرد و گفت :
- سلام من بیون بکهیون هستم دانشجو ترم اول تئاتر و هم اتاقی تو
با تعجب سرتاپاشو نگاه کردمتیشرت سبز یشمی با جین یخی پوشیده بود و برق شیطنت چشماش از لابه لای تارهای عسلی موهای چتریش نمایان بود وقتی سرشو باکنجکاوی به صورتم نزدیک کرد و به روم خندید منم ناخودآگاه لبخند زدم و متعاقباً دستمو به طرفش دراز کردم و گفتم :
-خوشبختم ، منم لوهان هستم ، راستی از کجا میدونی من هم اتاقیتم ؟
دستمو محکم فشرد و گفت :
- ارواح بهم گفتن !
چشمامو ازتعجب گردکردم که لبخندش عمیق شد و چینی به بینیش انداختو ادامه داد
- البته اسم و عکستم تو سایت دانشگاه هست
با چشمکی اضافه کرد
- و باید بگم خیلی از عکست خوشگل تریاین شروع آشنایی با کسی بود که خیلی زود تبدیل به بهترین دوستم شد
******💭 زمان حال 💭
🌼 سهون 🌼
موبایلو به دست راستم دادم و به ادامه ی حرفای هانا گوش کردم
- من واقعا نمیدونم سهون ، راستش امروز یکم بحثمون شد اونم بی خداحافظی رفت حتی کلاس عصرم نیومد ، ما امتحان داشتیم ، جونگین امروز شش نمره رو از دست داد
بعد از چند لحظه سکوت گفت :
- فکر نمیکنم بتونه این درسو پاس کنهشقیشه هامو فشار دادم ، هانا ادامه داد
- لطفا اگه پیداش کردی به منم خبر بده
چشمامو باز کردمو گفتم :
- باشه، ممنون هانابلافاصله شماره بعدی رو گرفتم و اینبار صدای چانیول توی گوشی پیچید
- سلام سهون برگشتی؟
نگاهم هنوز به در دانشگاه بود ، امیدوارم بودم شاید بتونم ببینمش
- اره چند ساعتی میشه رسیدم تو چطوری؟
- بد نیستم ، درگیر تئاترم چی شده یادی از من کردی ؟دو ماهی میشد که از چان خبری نگرفته بودم با این که میدونم اون با معرفت تر از منه و همیشه از سوهو دربارم میپرسه
VOCÊ ESTÁ LENDO
Swear to Love and Sin 💔 Season 1 💔
Fanfic📜 مقدمه 📜 تقدیم به تو ... کوچولوی دوس داشتنی من ! روزی این دفتر به تو میرسه میخوام برای یک بارهم که شده برگه هایی که لمس کردم دستای حالا بزرگ شده ی تو رو حس کنن شاید عشقی که از روز اول نگاهمو به برق خیره کننده ی چشمات پیوند زد میون این کاغذا جرقه...