"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه!"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات، این قشنگی چند برابر میشه"
"چهره قشنگی داری و با سرخ شدن گونه هات،...""جانگ هوسوک مراقب باش...جانگ هوسوک با توعم!جانگ هوسوک، هیچ میبینی داری چیکار_ خ-خدای من! شکستیش احمق!"
YOU ARE READING
ᴘᴀʀᴀᴅɪsᴇ || sᴏᴘᴇ
Fanfiction[Completed] ~بوی قهوه، کاغذ های نو، کلمات و جانگ هوسوکی که بهشتش رو لابه لای اونها پیدا میکنه.