این روز ها بیشتر از همیشه بهت فکر میکنم.
این روزا لبخند هات قشنگ تر از همیشه به نظر میان.
این روزا دوست داشتنی تر از همیشه ای، آرامش بخش تر از همیشه ای...
این روزا باعث میشی دلتنگت بودن رو هم تجربه کنم و حتی از خودم نپرسم: چرا باید دلتنگ کسی بشم که هر روز میبینمش؟
این روزا برای اومدنت و نشستنت روی اون مبل گوشه اتاق هم لحظه شماری میکنم.
این روزا قشنگه،
این روزا نه من مثل همیشهام، نه تو.
YOU ARE READING
ᴘᴀʀᴀᴅɪsᴇ || sᴏᴘᴇ
Fanfiction[Completed] ~بوی قهوه، کاغذ های نو، کلمات و جانگ هوسوکی که بهشتش رو لابه لای اونها پیدا میکنه.