On trigger : Bö ft serhat durmus
با پخش شدن بوی دود چینی به بینیش داد و با اخمی به اطراف خیره شد
¥ قربان بهتر نیست بریم ؟
دستش رو به نشونه ی سکوت بالا اورد و روی مبل عنابی تند رنگ داخل قسمت وی ای پی نشست
_ مشکلی نیست می تونید برید
با زنگ خوردن گوشیش هوفی کرد و درش اورد با دیدن اسم sok sok لبخندی زد و روی دکمه ی سبز رو فشار داد
_ چی شده پسر ؟
^ تو دیوونه ای رفتی یه جای شلوغ و پر از آدم !
_ باید یکم از خونه می امدن بیرون.....خوشگله
^چی ؟
_کسی که رو به روم ایستاده زیادی خوشگل ! لب های درشتش که با رژ قرمز رنگی شدن، چشم های کشیدش که لنز آبی اون ها رو براق نشون می ده دامن کوتاه و قرمزی که رون های تپلش رو به نمایش گذاشته و ترقوه هایی که با وجود اون لباس گشاد قرمز رنگ دارم ازشون لذت می برم
^ام...پسر گرایشت رو تغییر دادی؟؟ آخه اینا ویژگی های یه دخترن!
تکخندی کرد و به مبل تکیه داد
_نه ولی اون انگار.....
نگاهی به سیبک گلو و دست های فرد مقابلش انداخت و نیشخندی زد
_ سعی داره جنسیتش رو تغییر بده یا بهتر بگم...
با دیدن دخترایی که با لباس های حریر دور و اطرافش بودن نفس عمیقی کشید و سرش رو از تاسف تکون داد
_ مجبور !
^ پسر عاشق نشو مواظب خودتم باش باز من نمی تونم شامم رو ول کنم بیام دنبالت
با قطع شدن گوشی اون رو داخل جیبش گذاشت و مشغول بر انداز کردن اطرافش شد
× من.......نامزد دارم
حتی اون لحن هم برای یه زن نبود !
• انقدر سخت نگیر دختر جون قرار نیست متوجه بشه نگر....
با دیدن مشتی که پسر داخل دهن مرد زد دستش زد روی لبش گذاشت و لب هاش رو وارد دهنش کرد تا قهقه ی بلندی سر نده
× ولی فکر کنم اگه ادامه بدی....
پسر با نشستن روی شکم مرد شروع به مشت زدن توی دهنش کرد و با گرفتن یقش صورتش رو بالا
×کسی هم قرار نیست از مرگت با خبر باشه فهمیدی !
با ول کردن یقه ی مرد از اونا بلند شد و موهای بلندش رو عقب داد
× بودن با من رو باید.....
با زدن نیشخندی دامنش رو پایین تر کشید و زبونش رو روی لبش کشید
× فقط تو رویاهاتون ببینید عوضی ها
با پرت کردن شیشه ی مشروب به سمت اونها ، انگشت فاکش رو بهشون نشون داد و از اونجا رفت
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...