Angels dont cry : ellise
تا آخر گوش کنید (:
به نگرانی به ساعت خیره شد و دستی به شقیقش کشید_ کجایی جیمین
لبش رو گزید و چنگی به موهاش زد
بخاطر نخوابیدن چشم هاش کمی قرمز شده بود و سرش درد می کرد
لعنت بهش ساعت ۳ نصفه شب بود_ اون گفت بر می گرده
زیر لب زمزمه کرد و با شنیدن صدای در به سرعت سمتش رفت
_ جیمین!
با دیدن پسری که با چشم های و بینی صورتی بهش خیره شده کمی جا خورد و بخاطر بوی تند الکل چینی به بینیش داد
× ببخشید که دیر کردم
با لبخند بی جونی گفت و با حلقه شدن دست های یونگی دور کمرش لبش رو به دندون گرفت
_ حالت خوب؟
با وارد کردن سرش به داخل گردن جیمین گفت و نفس عمیقی کشید
× نمی دونم، می شه الان فقط بغلم کنی
با بوییدن موهای یونگی گفت و به ارومی نوازششون کرد
_ حتما
دست یونگی رو محکم گرفت و با کشیدنش سمت اتاق رفت
× ممنونم
با لحن ارومی گفت و با گذاشتن پاهاش دو طرف یونگی روی زانوش نشست
ممنون بود
از اینکه دلیل مست بودنش رو نپرسید
از اینکه نپرسید چرا گریه کرده
از اینکه فقط با یه بغل ازش استغبال کرده بود نه سوال هایی که فقط باعث یاد اوری درد هاش می شد× چرا تا الان بیدار بودی؟
با صدایی که بخاطر الکل گرفته شده بود گفت و سرش رو روی قفسه ی سینه ی یونگی گذاشت
پس آرامش همچین حسی داشت
صدای اروم ضربان قلب مرد مقابلش
آروم و لذت بخش درست مثل صدا و لبخند هاش
حسی که الان داشت
غیر قابل توسیف بود
چیزی مثل....
! Chrysalism
حسی که داخل آغوش یونگی داشت امنیت بود_ بهم قول داده بودی بر می گردی
لبخند محوی زد سرش رو بالا اورد
× شاید دروغ گفته بودم چرا باو.....
_ بهت اعتماد دارم
سریع و با اطمینان!
بهش اعتماد داشت در حالی که ارزشش رو نداشت
ارزش هیچی رو نداشت× احمق
با بستن چشم هاش گفت و لباس یونگی رو بین انگشت هاش فشورد
_ متأسفم که نمی تونم کاری کنم گریه نکنی فرشته ی من نباید گریه کنه
با گذاشتن بوسه ای روی پیشونی جیمین گفت و به خواب فرو رفت
با شنیدن صدای شکستن چیزی چشم هاش رو به سرعت باز کرد و به اطراف خیره شد
× یونگی!
![](https://img.wattpad.com/cover/270467359-288-k663539.jpg)
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...