با جدا کرد لب هاش بوسه ای روی پیشونی کوک کاشت و نفس عمیقی کشید
= کوک.....
شستش رو روی لب کوک کشید و لبش رو به گوشش نزدیک کرد
= به فاکم بده
با شوک چند بار پلک زد و لبش رو گزید
+من.....من....
تکخندی کرد و دکمه های لباس کوک رو باز کرد
+اون می خواد به فاکت بده ولی می ترسه !
می دونمی زیر لب گفت و لباس کوک رو کامل باز کرد
= پس تو چرا بهش کمکش نمی کنی ؟
ابرویی بالا انداخت و زبونش رو روی گردن تهیونگ کشید
+ ممکنه بهت صدمه بزنم
قهقه ای سر داد و گازی از لاله ی گوش کوک گرفت
= فقط به فاکم بده جئون و مطمئن باش هیچ مشکلی با خشن بودنت ندارم
نیشخندی زد و در رو باز کرد
+ فکر نکنم ماشینی از این اطراف رد بشه
با پیاده شد از ماشین گفت و لباسش رو در اورد
= کی اهمیت می ده !
با نیشخندی گفت و با گذاشتن لبش روی لب کوک بالا پرید و باهاش رو دور کمرش حلقه کرد
= اومممم
با وارد شدن دست کوک به داخلش شلوارش خودش رو بالا تر کشید و مکی به لب بالای کوک زد
+لباسات خیلی....جذب
با جدا کردن لب هاشون گفت و تهیونگ رو روی کاپوت نشوند
= پس پارشون کن
با کشیدن زانوش روی دیک کوک گفت و لبش رو به دندون گرفت
+ کیم خیلی برای به فاک رفتن عجله داری !
با پاره کردن لباس تهیونگ گفت و اون رو برگردوند
= نه جئون من فقط دوست دارم بدونم جونگ کوکی من چقدر......
با عقب کشیدن خودش بوتش رو به دیک کوک مالوند و آهی کشید
= تو به فاک دادن خوب !
با زدن اسپنکی به تهیونگ هیسی کشید و به رد انگشت هاش روی بوتش خیره شد
+ نظرت چیه به تعداد اون مشت هایی که بهم زدی......
با خم کردن خودش گازی از بوت تهیونگ گرفت و زبونش رو روش کشید
+بهت اسپنک بزنم کیم تهیونگ ؟
با برخورد اسپنک محکمی به بوتش جیغ خفه ای کشید و سرش رو روی کاپوت ماشین گذاشت
=فقط......دیکت رو بکن داخلم جئون....اههه
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...