Swim : chase Atlantic
وقتی می گه swim مدل گفتنش روحم رو ارضا می کنه (:
با باز کردن چشم هاش ناله ای بخاطر درد سرش از بین لب هاش خارج شد و چنگی به موهاش زد+ چرا انقدر درد.... دارم
با نشستن روی تخت موهاش رو بالا داد و به سختی روی پاهاش ایستاد
+ لعنتی سرم داره.... می ترکه
(= هنوز هم بیبی بانی منی)
خاطرات درست مثل یه زهر داشتن بدنش رو سست می کردن
+ چرا هان چرا اونجا بودی
با گرفتن صندلی اون رو به سمت دیوار پرت کرد و با گرفتن سرش روی زمین نشست
+ ته..... کاشکی بهم شلیک می کردی کاشکی اون گلوله وسط سرم می خورد
با افتادن قطره اشکی روی گونش اون رو پاک کرد و تلخندی زد
+ باید فراموشش کنم اره.... اره من می تونم
زیر لب زمزمه کرد و با شنیدن صدای در سمتش رفت
+ تمین؟
با ابروی بالا رفته پرسید و به مردی که پشتش بود خیره شد
تا الان داخل اداره ی پلیس ندیده بودش و استایلش
شبیه یه پلیس نبود!¥ کوک امدم در مورد تهیونگ حرف بزنم
اخمی کرد و با دور شدن از در بهشون اجازه ی ورود داد
+ اتفاقی براش.... افتاده؟
مردد گفت و سمت آشپزخانه رفت
¥ نه اون حالش خوب فقط بهمون گفت بیایم پیشت
با تعجب چند بار پلک زد و در یخچالش رو باز کرد
تهیونگ بهشون گفته بود؟
اونم وقتی تو آخرین دیدارشون می خواست دیگه نبینتش!+ باهام چیکار داره؟
با ریختن شیر داخل لیوان گفت ولی با شنیدن حرف تمین اخمش شدید تر شد
هر کلمه ای که به زبون می آورد عجیب بود!¥ گفته همراهمون بیای تا در مورد ادامه ی پرونده باهات حرف بزنه
احمقانه بود!
حرفهایی که می زد احمقانه و دروغ بود!
و حتی از لحن مردد و لرزون پسر هم می تونست تشخیص بده+ بهش زنگ بزن تا باهاش حرف بزنم فکر کنم اینجا هم بتونیم یکم با هم بحث کنیم
با بالا اوردن سرش گفت ولی نیشخند اون پسر حس خوبی بهش نمی داد ولی.....
صبر کن
اون مردی که پشت تمین بود کجاست
اما.....
قبل از اینکه بتونه واکنشی نشون بده با برخورد ضربه ی محکمی به سرش چشم هاش سیاهی رفتن و روی زمین افتادبا شنیدن زمزمه های کسی تکونی به سرش داد و اخمی بخاطر سر گیجه کرد
¥ می دونی کوک گیر انداختن تهیدنگ خب....
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...