part 8

1.1K 230 180
                                    

Wanna be your slave : Maneskim

حتی اگه از آهنگ خوشتون هم نیاد با پارت عالیه !




با تکیه دادن به پنجره پاهاش رو بیرون اویزون کرد و پکی به سیگارش زد

× چه زندگی مسخره ای !

با شنیدن صدای در ابرویی بالا انداخت و از پنجره پایین پرید

× عجیب من هیچکسی رو ندارم که بخواد من رو ببینه !

با تعجب زمزمه کرد و در رو باز کرد

× تو ؟

با دیدن یونگی گفت و دود سیگارش رو بیرون داد

_ به کمکت نیاز دارم

تکخندی کرد و به در تکیه داد

× به کمک من؟ مطمئنی آقای نامزد ؟

یونگی سرش رو به نشونه ی تایید تکون داد و نگاهی به پسر مقابلش انداخت
بدون اون میکاپ ها
لباس های پر زرق و برق
موی مصنوعی و فقط با یه شلوارک کوتاه مشکی و تاپ سفید بلند !
اون قطعا یه الهه بود !

_ نظرت راجب یه قرار داد کوچیک چیه پارک جیمین ؟ فکر نکنم از اینکه یکم بازی کنیم بدت بیاد ؟

قهقه ای سر داد و موهای مشکی و نمدارش رو بالا داد

× بازی کردن تخصص منه ! و من قراره چی از این قرار داد نصیبم بشه ؟

یونگی نیشخندی زد و با گرفتن سیگار از بین لب های جیمین پکی بهش زد

_ من !



¥ یونگی عزیزم من که عذر خواهی کرد

پسر با حالت زاری گفت و اشک هاش رو پاک کرد

_ یون من بهت گفتم که هر چیزی که بین ما بود تموم شده !

با کلافگی گفت و دستی به شقیقش کشید

¥ چطور می تونی همچین حرفی بزنی وقتی من هنوز عاشقتم

ابرویی بالا انداخت و پاهاش رو روی گذاشت

_ نه تو عاشق پول منی و سعی کردی با بهترین دوستم رابطه داشته باشی !

پسر با زانو زدن زیر پای یونگی شلوارش رو بین مشتش گرفت و هقی زد

¥ نه من.....قسم می خورم که عاشق تو ام...اون من رو مست کرده بود

چشمش رو چرخوند و موهای مشکی و بلندش رو عقب داد

_ من الان با یکی دیگم یون !

پسر با چشم های گشاد شده به یونگی خیره شد و از روی زمین بلند شد

¥ نه تو نمی تونی با یکی دیگه باشی نمی تونی یکی مثل من رو پیدا کنه و عاشقش بشه تو......

یون با شنیدن قهقه ی کسی برگشت و با دیدن پسری که با تمسخر بهش خیره شد اخمی کرد

×حق با تو اون نمی تونی یکی مثل تو پیدا کنه در واقع اون.......

game !Onde histórias criam vida. Descubra agora