I'd love to change the world
بیس آهنگش تو ثانیه 44 به بعد خیلی خفن
اهنگ رو وقتی تهیونگ گفت ته ته قطع کنید= تبریک می گم بیون تونستی به اون درک و عقل برسی که تشخیصم بدی !
با بالا دادن موهاش گفت و لیسی به لبش زد
♧ بلاخره باختی !
قهقه ای با شنیدن ای حرف زد و با در اوردن ماسکش اون رو پایین انداخت
= و چی باعث شد همچین فکری کنی ؟
بیون بشکنی زد و با نیشخندی به تهیونگ خیره شد
+ولم کنید....لعنتی ها
با شنیدن صدای کوک و دیدن لب خونیش اخمی کرد و دست هاش رو مشت کرد
♧ معشوقت کیم اون......تو دست های من !و اگه بخوای کاری کنی....
با اشاره کردن به زیر دستش به کوک اشاره کرد و سیگارش رو بین لب هاش گذاشت
♧ می کشمش !
نیشخندی زد و تفنگش رو از جیبش در اورد
=بکشش!
با شنیدن این حرف تهیونگ با چشم های درشت شده بهش خیره شد و با حس سوزش چاقوی زیر گردنش هیسی کشید
♧ تو داخل دام من گیر افتادی کیم تهیونگ فکر کردی گول حرف هات رو می خورم ؟
با ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد
= پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟
اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد
= کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من.....
اسلحه رو سمت مرد گرفت و نیشخندی زد
= سازنده ی این بازی ام !
بیون اب دهنش رو صدا دار قورت داد و سیگارش رو پایین انداخت
♧ عقلت رو از دست دادی می خوای معشوقت رو به کشتن !
با تنظیم کردن اسلحه دستش رو روی ماشه گذاشت و تکخندی کرد
= اره بیون عقلم رو از دست دادم جئون....
با گرفتن نشونه دستش رو بیشتر روی ماشه فشورد و داد زد
= به اون دیوونه ی درونت بگو وقت بیدار شدن !
با شلیک کردن گفت و با دیدن صحنه ی مقابلش لبش رو با لبخند خبیثی گاز گرفت
+ کیم این ریسکت بدون جواب نمی مونه !
کوک با ول کردن مردی که از پشتش جلوی خودش کشونده بود گفت و به جسدش خیره شد
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...