Oh my god : Inna
+ باورم نمی شه الان اینجام !
کوک با عجز گفت و چنگی به موهاش زد
= جئون بشین و ساکت باش
تهیونگ با اشاره کردن به صندلی گفت و سمت میزش رفت
+ یه تتو کوچیک درست ؟؟
تهیونگ تکخندی کرد و با برداشتن دستگاه تتو سمت کوک رفت
=کوچیک ؟؟ خب.....
با برداشتن زنجیر ها دست های کوک رو به دسته ی صندلی بست و نیشخندی زد
= یه دست فول تتو در مقابل کل بدنت ، کوچیک به حساب میاد پس ، اره !
کوک تکونی به خودش داد و سعی کرد دست هاش رو آزاد کنه
+کیم لعنت بهت بازم کن می خوای کل دستم رو تتو کنی ! گفتم بازم کن
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و با نشستن روی پاهای کوک ضربه ی ارومی به چونش زد
= البته یکی روی گردنت هم هست پس از اونجا شروع می کنم !
با گاز گرفتن لب پایینش گفت و شروع به باز کردن دکمه های لباس کوک کرد
+ یه پلیس لعنتی چرا باید دستگاه تتو خونش داشته باشه ؟
تهیونگ با باز کردن لباس کوک نگاهی به دست های بستش انداخت و قیچی رو از کنار صندلی برداشت
= برای دوستمه ! جئون اگه یکم دیگه ادامه بدی....
با گرفتن قیچی جلوی صورت کوک اخمی کرد و فکش رو بین انگشت هاش گرفت
= با این روی صورت خوشگلت تتو می کنم پس خفه شو !
کوک دست هاش رو مشت کرد و در سکوت با اخم به تهیونگ خیره شد
= پسر خوب
تهیونگ با نیشخندی گفت و با گذاشتن قیچی روی آستین کوک اون رو پاره کرد و لباسش رو پایین انداخت
= این جای سوختگی برای چیه ؟؟
تهیونگ با کشیدن انگشتش روی جای سوختگی قفسه ی سینه ی راست کوک گفت و اخمی کرد
+ مهم نیست
کوک زیر لب زمزمه کرد و با کشیده شدن سوزن تتو روی گردنش هیسی کشید
= احمق نباش جئون خیلی هم مهم حالا بگو !
کوک تکخندی کرد و زیر چشمی به تهیونگ که در حال تتو کردن روی گردنش بود خیره شد
+ وقتی 10 سالم بود یه رستوران آتیش گرفت و من هم داخلش بودم
تهیونگ هومی کرد و با بالا تر کشیدن خودش روی پای کوک لب پایینش رو گاز گرفت و با اخمی دستگاه رو سمت شونه ی کوک برد
+ تو چطور هیچ زخمی نداری ؟؟
تهیونگ با شنیدن حرف کوک کمی مکث کرد و از حرکت دادن اون سوزن روی پوست کوک دست کشید
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...