Lie to me : tate
آهنگ های tate رو دوست دارم چون یهو از نت اروم بلند می خونه (:با کوبوندن خودش به در چینی به بینیش بخاطر درد داد و چند قدم به عقب رفت
× لطفا یونگی لطفا تو این خونه ی لعنتی نباش
اینبار خودش رو محکم تر به در کوبوند و بخاطر درد شدید شونش دادی کشید
× لطفا وقتی..... از اینجا خارج شدم با لبخندت من رو بغل کن و بگو..... بهم اعتماد داری
با دیدن دودی که از زیر در وارد شد کارش رو چند بار تکرار کرد و با شنیدن صدای شکستن در لبخند بی جونی زد
× نمی زارم..... اتفاقی برات.... بیوفته
با حس مایع ی سردی که از روی شقشقش به روی گونش لغزید دستش رو روش کشید و به خون روی انگشت هاش خیره شد
§ انقدر عاشقشی پارک
با شنیدن صدای فرانک دندون هاش رو از عصبانیت روی هم فشورد و نفسش رو صدا دار بیرون داد
× فرانک.... ولش کن
با دیدن چاقویی که زیر گلوی یونگی بود گفت و قدمی به سمتش برداشت
× می کشمت
با دیدن خونی که از زیر چاقو روی گردن یونگی لغزید گفت و عقب رفت
_ج... جیمین برو.... بیرون
به سختی گفت و سرفه ای بخاطر تنگی نفسش کرد§ اوه مین یونگی نگرانشی اونم.....
با خیره شدن به جیمین قهقه ای سر داد و چاقو رو بیشتر روی گلوی یونگی فشورد
§ نگران کسی که قرار بود تو رو بکشه
با شنیدن این حرف سرش رو پایین انداخت و چنگی به بازوش زد
§ کسی که برای به قتل رسوندنت ازم پول گرفت برات متأسفم که عاشق همچین آدمی شدی
چشم هاش رو روی هم فشورد و لبش رو به دندون گرفت انقدر محکم که تونست مزه ی گس مانند خون رو حس کنه
_جیمین.... داره.... حقیقت رو... می گه
سرش رو پایین تر انداخت و اجازه داد موهای نمدار و مشکیش چشماش رو بیشتر بپوشونن چون.....
نمی تونست داخل چشم هایی که با عشق و اعتماد بهش نگاه می کردن خیره بشه و بگه....
حقیقت داره!
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...